بخش اول
در این مقاله قصد داریم مهمترین سبکها و جنبشهای هنری جهان را از ابتدای دوره رنسانس تا اواخر قرن بیستم به ترتیب تاریخی بیان و مهمترین هنرمندان هر سبک را معرفی کنیم. ابتدا به معرفی معنای سبک از منظر تاریخ هنر میپردازیم.
سبک یا استایل در تاریخ هنر به ترکیبی از خصوصیات فرم و محتوای شاخص اثر یا آثار هنری اطلاق میشود بهعبارتدیگر سبک هنری معرف شیوه خاص فرم یا ویژگی بازنمود ساختمان یا بیان مخصوص یک هنرمند یک مکتب یا دوره معین است مؤلفههای هر سبک لزوماً به هم پیوستند و یک کل را تشکیل میدهند. امروزه از واژه سبک در دو معنای بهظاهر متشابه استفاده میشود که ممکن است گمراهکننده باشد. سبک شخصی (مانند دست خط خاص یک شخص) گاه صرفاً به معنای ویژگیهای فردی در کاربرد مواد و نحوه پرداختن به رنگ شکل و غیره است معمولاً وقتی میخواهند آثار بدون امضا را به هنرمندان نامدار نسبت دهند اصطلاح سبک را در این معنا به کار میبرند اما سبک از معنایی فرا شخصی و وسیعتر نیز برخوردار است و دیدگاه کلی نگاه خاص هنرمند به خود و به وضعیت انسان و چگونگی پرداختند موضوع کارش را نیز در بر میگیرد سبکهای هنری بر حسب زمان و مکان تغییر میکند اما این تغییروتحول لزوماً یک سیر تکاملی مشابه نظریه تکامل داروین را نشان نمیدهد. بههرحال مورخ هنر میکوشد با بررسی سبکهای مختلف به پدیدههای هنری در دورههای تاریخی نظم ببخشد.
رنسانس یا نوزایی: به جنبش فکری و هنری اطلاق میشود که در ایتالیا از سده چهاردهم آغاز شد و در سده شانزدهم به اوج خود رسید و از طرق مختلف نواحی دیگر اروپا را تحتتأثیر قرارداد اصطلاح نوزایی نخست در ایتالیا برای توصیف احیای دانش کلاسیک باب شد و بعدها یاکوب بورکهارت آن را دوران کشف جهان و انسان تعریف کرد. ناتورالیسم که شاخصترین ویژگی هنر رنسانس است، بهنوعی در هنر گوتیک نیز وجود داشته است. مورخان امروزه رنسانس ایتالیایی را به دو دوره متمایز تقسیم میکند: رنسانس پیشین (حدود ۱۴۲۰ تا حدود ۱۵۰۰) و رنسانس پیشرفته یا اوج (حدود ۱۵۰۰ تا حدود ۱۵۲۷) همچنین فصل جداگانه به رنسانس شمالی (حدود ۱۴۰۰ تا ۱۵۵۰) اختصاص میدهند. رنسانس علاوه بر ستایش الهام هنری مفهوم انسان جامعه چیرهدست در همه هنرها مطلع از آثار کلاسیک و خبر در علم مهندسی و حتی فنون نظامی را بهعنوان کمال مطلوب خود پذیرفت. آثار پژوهندگان انسانگرا خصلت فرهنگ ادبی اروپا را تغییر داد. در نقاشی و مجسمهسازی استادانی چون جوتو، مازاتچو، رافائل، داوینچی، اسلوتر، دوناتلو، میکلآنژ و تیسین زبان بصری تازهای را بنیاد نهادند که در آن پیکر و کنش آدمی مهمترین وسیله بیان مقصود هنرمند بود. توجه روزافزون به کالبدشناسی و تکمیل قواعد پرسپکتیو، پویایی پیکرهها و حضور وزینشان در فضای یکپارچه تصویری یا حالت ایستادن راحت و مطمئن در مکان محسوس را تأمین کرد. در تحول هنر رنسانس از آغاز تا اوج روندی صعودی از طبیعتگرایی بهسوی کلاسیکگرایی را میتوان بازشناخت. جوتو بیشتر مشتاق بازنمایی واقعیت مرئی بود حالآنکه رافائل میکوشید به منظمترین صور طبیعت دست یابد. در واقع رنسانس در جریان بازشناسی هنر کلاسیک باستان تفسیری تازه از اصول کلاسیک ارائه کرد که یک الگوی آرمانی جدید را پدید آورد.
منریسم یا شیوهگرایی یا اطوارگری: این سبک دوره پس از مرگ رافائل تا پایان سده شانزدهم را در برمیگیرد و با بحرانهای سیاسی همراه است؛ بدین ترتیب هنر آرام و باوقار رنسانس مترقی جای خود را به هنری پرالتهاب و خردستیز میسپارد. مانریا نام سبک شیوهگرایی در نظر نظریهپردازان آن است. منریسم بهجای الگو گرفتن از طبیعت، از میکلآنژ و پیکرتراشان رومی سرمشق میگیرد. در این سبک فیگورها کشیدهتر شدند و در پیچ و تابی غیرطبیعی یا از زاویهای غیرمعمول نمایش داده شدند. بدین ترتیب هنر آرام و باوقار رنسانس مترقی جای خود را به هنری پرالتهاب و خرد ستیز میسپارد. مشهورترین هنرمندان: الگرکو، پارمیجانینو، تینتورتو و پونتورمو
باروک: هنر باروک به هنر اروپا بین سالهای۱۶۰۰ تا ۱۷۵ میلادی اتلاق میگردد. جنبش هنری که در شهر رم ایتالیا سرچشمه گرفت و بهسرعت در سراسر اروپا گسترش یافت وحدت و هماهنگی در عین تنوع و تعدد عناصر از ویژگیهای مهم هنر باروک است. در آثار هنری باروک، خطوط پیرامون اشیای حذف میشود و خطوط غیرواقعی و محو جایشان را میگیرد و مرزبندی بین اجزاء تابلو در اکثر موارد تقریباً غیرممکن است. حرکت و نور، مهمترین عناصر در نقاشی باروک هستند. آثار باروک یا از طریق حرکت خود سوژه و موضوع (مانند آثار روبنس که شیرها و جنگجوهای در حال حرکت را تصویر کرده است)، یا از طریق نور (حرکت از سایه به نور در آثار رامبراند) و یا از ترکیب این دو تمهید (مانند آثار کاراواجو که هم خود سوژه در حال حرکت است، هم نورپردازی ایجاد حرکت میکند) حرکت را در اثر خود ایجاد میکنند. همچنین ترکیببندیهای پویا و نامتقارن که بهجای پیروی از اصول ریاضی رایج در ترکیببندیهای رنسانسی، بیشتر پیرو احساس و شهود هنرمند است، بر حرکت و پویایی اثر هنری میافزایند.
مشهورترین هنرمندان: کاراواجو، روبنس، وان دایک، ولاسکوئز، فرانس هالس، برنینی، ورمیر، زورباران، نیکولاپوسن و رامبراند.
روکوکو: سبکی در هنرهای بصری با مشخصاتی چون رنگهای روشن، فرمهای منحنی ظریف، پیکرهای پرکرشمه و حال و هوای شاد و سرگرمکننده که در فرانسه پدید آمد. رورکوکو واکنشی بود در برابر شیوه هنری خشک و رسمی دربار لویی چهاردهم. تزیین ظریف و رنگارنگ، موضوعات عاشقانه سطحی و شعر چوپانی در هنر باسلیقه اشرافیت دوره لویی پانزدهم جور درمیآمد.
مشهورترین هنرمندان: بوشه، آنتوان واتو، فراگونار، فالکونه (پیکرهساز)، باتیستا تیه پولو (دیواره نگاری ایتالیایی)
نئوکلاسیسیسم: جنبش مسلطی در اواخر سده هجدهم که مشخصه آن اشتیاق به بازنمایی روحیه حماسی مهارتهای تزئینی یونان و روم بود. این سبک را واکنشی در برابر سبکسری و ابتذال سبک روکوکو میدانند. نظم، صراحت، و منطق هنر یونان و روم جذبه زیادی در عصر روشنگری یافت. انگیزههای آن اکتشافات باستانشناختی در هرکولانئوم، پستوم و پمپئی و انتشار کتابهای مصور درباره آثار باستان ناشی شد. مرکز شکوفایی این سبک رم بود. وینکلمان عمدهترین نظریهپرداز و منگس نماینده آن در عرصه نقاشی بود. رهبران این جنبش این نظریه را پیش نهادند که هنرمند راستین باید بر پایه شناخت آثار کلاسیک یونان، نه فقط والاترین زیبایی طبیعت بلکه حتی زیبایی مثالی آن را در اثر خود نشان دهد. نئوکلاسی سیسم نابترین بیان خود را در شکوه و سادگی پر عظمت فرم و جدیت حماسی نقاشیهای داوید یافت. مشهورترین هنرمندان: ژاک لوئی داوید، ژان اگوست دومینیک انگر
رومانتیسیسم: جنبشی در اوایل سده نوزدهم که بهقدری جلوهها و نمودهای متنوعی دارد یک توصیف واحد برای آن ممکن نیست. اما موضوع اصلی آن اعتقاد به ارزش تجربه شخصی و فردی است. یک سبک واکنشی بود در مقابل خردگرایی عصر روشنگری و نظم سبک نئوکلاسیک. هنرمند رمانتیک ارزشهای شهودی و غریزی را مورد کاوش قرار میدهد. در این هنر فرم را ایده درونی مادهای که این هنر مدعی بازنمایی آن است، تعیین میکند. رمانتی سیسم بهنوعی آنتیتز کلاسیسم شناخته میشود. این سبک بیشتر گرایش ذهنی ارائه میدهد تا مجموعهای از روشهای سبک شناسانه و بیشتر با بیان ایدهای مرتبط است که منشأ در قالب سخن دارد تا قالب بصری. ازاینرو رومانتی سیسم خود را با سهولت بیشتری در موسیقی و ادبیات بیان میکند تا هنر بصری. در زمینه هنرهای تجسمی، رمانتیسیسم با کنار نهادن خطوط خشک و مضمونهای باستانی کلاسیسیسم، حرکتی نو در طرح و رنگ به وجود آورد.
مشهورترین هنرمندان: اوژن دولاکروا، کاسپار داوید فریدریش، ویلیام ترنر، کانستابل، تئودور ژریکو و گرو نمایندگان برجسته این جنبش در نقاشی و داوید دانژه و باری در مجسمهسازی بودند.
رئالیسم یا واقعگرایی: این اصطلاح به دو منظور در تاریخ هنر استفاده میشود. در معنای عام بر هنری دلالت میکند که تصویری از زندگی واقعی به دست میدهد. در معنای خاص جنبشی در قرن نوزدهم است که مشخصه آن طغیان بر ضد موضوعهای تاریخی، اساطیری و مذهبی و تمایل به بازنمایی صحنههای غیر آرمانی زندگی مدرن است. انقلاب سیاسی سال 1848 نیروی محرک این جنبش بود و کوربه بهعنوان رهبر آن شناخته شد.
مشهورترین هنرمندان: کوربه، فرانسوا میله، ژول باستین – لپاژ، کامیل کورو و دومیه
مکتب باربیزون: جمعی از منظره نگاران فرانسوی که در اواخر دهه ۱۸۴۰ نام دهکدهای به همین نام را بر روی خود گذاشتند. هر یک از هنرمندان آن شیوه و اسلوب شخصی خود را در منظره نگاری دنبال میکرد و نوع خاصی از چشمانداز طبيعی را برتر میشمارد. نحوه مقابله با میثاقهای هنر کلاسیک و علاقه به منظره نگاری صرف بود که آنان را در کنار هم قرارداد و حرکتی تازه در هنر فرانسه پدید آورد. نقاشان باربیزون از منظره نگاران انگلیسی (بهخصوص آثار کانستبل و بانینگتون که پیشازاین تحول بارزی یافته بود) و نیز از آثار منظره نگاران هلندی سده هفدهم تأثیر گرفتند. اغلب آنها به نقاشی هوای باز علاقه داشتند بااینحال برخلاف امپرسیونیستها، فقط طرحهای مقدماتی را در برابر طبیعت تهیه میکردند و پردههای نهایی را در کارگاه میساختند. طبیعت دوستی آنها را میتوان نوعی بیزاری رمانتیک از یکنواختی زندگی شهری و همنوایی با تمایل شهرنشینان برای تجدید تماس با طبیعت دانست.
مشهورترین هنرمندان: تئودور روسو رهبر گروه و دوپره، دیاز، دوبینین، تروئایون و شارل امیل ژاک
منابع:
دایره العارف هنر- رویین پاکباز
سبکها و مکتب های هنری- آزبورن،چیلورز و دیگران
گزیده تاریخ هنر جهان- بهزاد نجفیان