بخش دوم
در این مقاله قصد داریم مهمترین سبکها و جنبشهای هنری جهان را از ابتدای دوره رنسانس تا اواخر قرن بیستم به ترتیب تاریخی بیان و مهمترین هنرمندان هر سبک را معرفی کنیم.
امپرسیونیسم: مهمترین جنبش اروپایی قرن نوزدهم به شمار میآید. هسته اولیه این جنبش را مونه، سیسلی، رنوئار و بازی شکل دادند و بهزودی با پیسارو، سزان، موریزو و گیومن آشنا شدند. بعداً دگا و مانه و چند تن از هنرمندان و روشنفکران دیگر نیز به گروه پیوستند: گوگن، کست، بودن، کابیوت و سورا با حذف خطهای مرزی، خصلت بارز شکل اشیا از بین رفت و نقاشیهای امپرسیونیستی به تصاویری از نور و جلوههای رنگ مستقیم و انعکاسی بدل شد. اشتیاق به ثبت واقعگرایانه دریافتهای لحظهای، حذف جنبههای تمثیلی و ادبی از نقاشی، نفی برخورد احساسی با موضوع و دلبستگی به عینیت، تمرکز بر حالتهای گذرا و اتفاقی به بهانه نادیدهگرفتن کیفیتهای بارز و ماندگار در پدیدهها، از جمله محدودیتهای امپرسیونیسم دانسته شد. مونه تنها هنرمندی بود که همواره به آرمان امپرسیونیستی وفادار ماند. ثبت جلوههای نور و جو، و انحلال شکل اشیا به سبب امتناع از برجستهنمایی را میتوان بهروشنی در آثار متأخرش ملاحظه کرد. در این پردهها، فرم و فضا در یکدیگر حل شدهاند. هیچچیز دارای مرز مشخص نیست؛ طبیعت به طراحی پیچیده از رنگهای مرتعش بدل شده است.
مشهورترین هنرمندان: کلود مونه، ادوارد مانه،آگوست رنوار، سیسیله، پیسارو، رودن، دگا، لوترک، مری کست، مهریزی و گیومن، فردریک بازی، آلبر برنار
پست امپرسیونیسم: اصطلاحی که برای توصیف گرایشهای مختلف نقاشی بهویژه در فرانسه که امپرسیونیسم را تحول بخشیدند و یا در دورهای حدوداً ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۵ نسبت به آن واکنش نشان دادند. هنرمندان این سبک در پی تقلید طبیعت نبودهاند بلکه فرم آفریدهاند و برخوردهای کاملاً متفاوتی با امپرسیونیسم داشتند. این جنبش بهطورکلی جریانی بود از طبیعتگرایی امپرسیونیسم بهسوی یک سلسله جنبشهای آوانگارد چون فوویسم و کوبیسم که در دهه پیش از جنگ جهانی انقلابی در هنر اروپا پدید آوردند. به طور خلاصه پست امپرسیونیسم شامل گرایشهای زیر است: ۱-بازگشت به وحدت ترکیببندی در تصویر مانند آثار سورا و سزان
۲- تأکید بر ساماندهی عناصر در سطح تصویر، در جهت وحدت و بیان معنا مانند آثار گوگن و سمبولیست ها و نبیها
۳- توجه کمابیش آگاهانه به اغراق در نشاندادن عناصر طبیعی در جهت بیان عاطفیت مانند آثار ونگوگ
مشهورترین هنرمندان: ونسان ونگوگ، هنری تولوز لوترک (مشترک بین امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم)، پل گوگن، پل سزان
نئوامپرسیونیسم: جنبشی به رهبری سورا که بر خلاف امپرسیونیسم که مبتنی بر روشی تجربی و خودانگیخته بود، بر اصول علمی استوار بود و به ترکیببندیهای دقیقاً صورتبندیشده منتج میشد. شالوده نظری این سبک، پرداز رنگ و نقطهگذاری یا پوانتالیزم بود؛ کاربرد نقاشی با رنگهای خالص بهنحوی که وقتی از فاصله مناسبی مشاهده شود، حداکثر درخشندگی را پدید میآورد.
مشهورترین هنرمندان: سورا، سنیاک، پیسارو (مشترک)،ونگوگ (مشترک)، ادموند کراس و…
نبیها: نام گروهی از نقاشان اغلب فرانسوی که در دهه ۱۹۸۰ در پاریس فعالیت داشتند و بهویژه از روش گوگن در کاربست رنگ بیانگر و طرح موزون تأثیر میگرفتند. این نام را آنری کالزالیس، شاعر بر این گروه نهاد که دلیلش شور رسالت و علاقه اعضا به امور اسرارآمیز و عارفانه بود. سروزیه که در پونت آون با گوگن آشنا شده بود نیروی محرک نبیها بود. دنی، نظریهپرداز گروه مقالاتی در توضیح عقایدشان مینوشت: موضوع نقاشی کمتر از خود رسانه اهمیت دارد. خط، شکل و رنگ باید وسایل بیان نادیدنیها باشند و نه توصیفکننده دنیای مشهود.
مشهورترین هنرمندان: سروزیه، دنی، بونار، پل رانسون، یان ورکاده، رپیل، رونای، والوتون، روسل، ووئیار و مایول
سمبولیسم: جنبشی که پیروان آن تقلید از طبیعت را خوار شمردند و آن را تبدیل به سمبل یا نمادی از تجربه درونی آن واقعیت کردند. این سبک در تقابل با رئالیسم، ناتورالیسم و امپرسیونیسم شکل گرفت و بخشی از جریان وسیع ضد مادهگرایی و ضد عقلباوری اواخر سده ۱۹ بود. تفسیرهای آزادانه هنرمند از طبیعت جای شکلهای قطعی جهان مرئی را گرفت و کمکم اسلوب کار هنرمند شخصی ترشد. هنرمند با رد شکلهای قراردادی، از سلطه مفاهیم و معانی قراردادی نیز بیرون میآید. وظیفه هنرمند جستجوی سرچشمههای پنهان و مرموز آدمی است. آنها به دنبال کشف و شهود بودند. روشهای نمادگرایی در آثار سنته تیستها (گوگن، بونار، سروزیه) بهروشنی مشهود است. در سمبولیسم ذهنیت رومانتی سیسم جنبة بنیادی پیدا میکند.
مشهورترین هنرمندان: گوستاو کلیمنت، گوستاو مورو، لووی دشاوان، اودیون ردون، آرنولت بولگین، میخائیل وروبل، گوستاو ویگلان و فردینانت هودلر
آرت نوو: سبکی تزیینی که از حدود سال ۱۸۹۰ تا آغاز جنگ جهانی یکم در اروپا و آمریکا رواج داشت. این سبک نتیجة جنبی سمبولیسم بود. در آثار آرنوو غالباً خطوط و نقوش پر انحنا به کار میرفت (سابقة این خطوط را میتوان در ژاپنیسم، هنر سلتی و رو کوکو بازشناخت). گل و پیچک، شعلة آتش، موج آب و نیز پیکرهای زنانه با گیسوان مواج از جمله نقشمایههای متداول در طراحی ظروف و جواهرات، بناآرایی و کتابآرایی بود. بهطورکلی دو گرایش در آرنوو قابل تشخیص است: نقوش پیچیده و ظریف (در طرحهای آلفونسو موخا، اکتور گیمار و هورتا) و شکلهای ساده و راست گوشه (در طرحهای مکین تاش) این گرایش از طریق وینر ورکستاته به عرصة طراحی صنعتی راه یافت.
مشهورترین هنرمندان: اکتور گیمار، چارلز رنی مکین تاش، ابری وینسنت بیردزلی، یان توراپ، آنتونی گائودی، آلفونسو ماریو موخا، ویکتور هورتا، لوییس کامفورت تیفانی، آنری وان د ولده
فوویسم: مورخان هنر این سبک را نخستین حرکت در جنبشهای بزرگ هنر مدرن میدانند. فووها تحتتأثیر هنرهای نویافتة خارجی به جستجوی شکلهایی شخصی تر از آنچه در غرب برای بیان شناخته شده بود تشویق شدند. آنها در بتهای آفریقایی و در بافتهها و تندیسهای فرهنگهای باستانی آمریکای مرکزی و جنوبی شکلها و رنگهای غیرمنتظرهای را میدیدند که راههای تازهای را برای انتقال عواطف پیش پایشان میگذاشت. فووها گرایشاتی را که توسط گوگن و ونگوگ آغاز شده بود ادامه دادند و تکمیل کردند. موضوعات آشنای نقاشی امپرسیونیستی و پست امپرسیونیستی مانند منظرهها و طبیعت بیجان در کار ایشان نیز دیده میشد. رنگ موضوع تابلو شد. اندیشههای اساسی از نقاشیها و نوشتههای گوگن گرفته شده و بعد تحتتأثیر سزان و ونگوگ تحول. ویژگیهای آن: تصویر یک فضای معنوی، پرهیز از 3 بعد نمایی، بیان نور بهواسطه رنگ. گسترة تصویر باید با قطعات رنگی صریح مفصلبندی شه زیرا به مدد رنگهای صریح و خالص حداکثر بیان به دست. بیان و آرایش مفاهیمی مترادفاند.
مشهورترین هنرمندان: ماتیس،درن، رائول دوفی، آلبر مارکه، موریس دو ولامینک، روئو
اکسپرسیونیست: واژه اکسپرسیونیسم در لغت به معنای «بیان صریح احساسات درونی» است. در معنایی وسیع اصطلاح اکسپرسیونیست در توصیف آثاری به کار میرود که در آنها هنرمند بهمنظور بیان عواطف یا حالات درونی، دست به کژنمایی واقعیت زده است. اولینبار این شیوه در قالب کار گروهی از نقاشان جوان در سال ۱۹۰۵ در آلمان رسمیت یافت، اینان با الهام از آثار ونگوگ، نگرانیها و اعتراض خود را نسبت به مصائب اجتماعی با بیانی پراحساس، صریح و شدید به تصویر کشیدند. اکسپرسیونیستها در جهت اثربخشی هر چه بیشتر هنر خود، رنگهای تند را به همراه ضربات سریع، خشن و محکم قلممو در زمینه طرحهای درونگرا با اشکال اغراقآمیز و زمخت به کار میگرفتند، بهطوریکه پردههای ایشان تشویش و اضطراب را در دل بیننده بیدار میکرد. ویژگیهای بصری اکسپرسیونیستها در بازنمایی اشیا هرگونه اصول و قواعد را کنار گذاشتند و شیوهای برای بیان حالات تند عاطفی و هیجانات درونی از طریق خطوط ضخیم و نیرومند، کنتراست بالای تیرگی – روشنی، با رنگهای تند و تیره و اشکال تغییریافته و کژنما خلق کردند. اکسپرسیونیستها یکی از مهمترین تجربیات رنگی در نقاشی اروپا بودند که سنجش عقلانی سطوح رنگی را کنار گذاشتند و بهجای تقلید از رنگهاى طبیعت و آنچه با چشم دیده میشود، رنگهاى ذهنى را براى بیان احساسات و عواطف خود نسبت به موضوع به کار گرفتند. علاقة اکسپرسیونیستها به هنرهای بدوی و پریمیتیو، تحتتأثیر آثار پل گوگن (نقاش پست امپرسیونیست) است.
مشهورترین هنرمندان: فرانسیس بیکن، ژرژ گروز، ادوارد مونش، ژان دوبوفه، کته کل ویتس، جیمز انسور، ماکس بکمن، اسکار کوکوشکا، آلبرتو جاکومتی، ارتنست بارلاخ، اگون شیله
منابع:
دایرة المعارف هنر- رویین پاکباز
سبکها و مکتب های هنری- آزبورن،چیلورز و دیگران
گزیده تاریخ هنر جهان- بهزاد نجفیان