روایت در معنای اعم خود در همه چیز و هر بیانی حضور دارد. اما به معنای اخص کلمه در هنر نمایش، روایت در برابر کنش قرار میگیرد. تئاتر روایی در معنایی کلی، تئاتری است که در آن اعمال و وقایع جای آنکه رخ بدهند، با ابزار زبان روایت میشوند.
به گزارش هفتگرد از ایران تئاتر، نمایش «مجلس شبیهخوانی نسوان»، نوشته نسیم مقدم و به کارگردانی او و ارغوان راستی که این روزها در کارگاه نمایش تئاتر شهر به صحنه میرود، با روایت آغاز میشود. روایت یک صحنه که با تمهیدات و آرایههای تصویرساز زبانی، به خوبی نمایش و حال و هوای آن را از همان ابتدا، وارد ذهن مخاطب میکند و به او میگوید که با چه نمایشی روبهرو است. اینجا جنس بازی نیز در معرفی نمایش و فضای آن بسیار گویاست. اتکا به روایت پس از صحنه آغازین در طول نمایش همچنان ادامه دارد؛ در خلال حدیث نفس و یادآوری خیالانگیز و گاه مالیخولیایی رخدادها توسط چهار کاراکتر نمایش. روایت، اینجا تمهیدی است که فواصل زمانی رخدادها را به حلقه اتصال بدل میکند و همچون پاساژی دگرگون کننده، تمهیدات نمایشی مختلف اجرا را به هم متصل میکند.
همچنین روایت، عاملی است که محدوده واقعیت را در اجرا باز میگرداند و کمک میکند نمایش پا را از واقعیت فرا بگذارد و به خیال و رؤیا و جهان مردگان سفر کند. سفری که گویی از امروز و از روان زنان شهید نمایش به دیروز میرود تا رخداد دیروز را در مسئله امروز بازنمایی کند. بدیهی است که اینجا روایت سبب میشود که زمان نمایشی از زمان عادی جدا شود و نمایش در مرزهای زمان همچون مرزهای واقعیت و خیال در نوسانی سیال قرار گیرد. در لابلای روایت، درام و کنش در زمان صحنهای هم وجود دارد، اما سهم روایت و فرمگرایی در خلق موقعیت نمایشی بیش از درام و لحظات رخداد و گفتوگوست. حتی بافت زبانی در روایت پیچیدهتر و جنس بازیها در این لحظات و همچنین اجرای فرم و حرکت گویا، گیرا و اثرگذارتر از زمان اجرای دیالوگها و کنشهاست.
همزمان با ساختاربندی متن به واسطه روایت، با فرمی روبهرو هستیم که خود اجرا را فارغ از آنچه در پی بیان آن است، صاحب هویت میکند. صحنه با نشانههایی از زمان زیست کاراکترها از فضایی به فضایی دیگر میرود، نشانههایی که اغلب متعلق به جهانی سنتی و همچنین دنیای نمایش شبیهخوانی هستند. زنانی مشغول اجرای نمایش و شبیهخوانیاند و این شبیهخوانی به واسطه رخدادها در فرمی سبک پردازی شده به شبیه خوانی درباب خود بدل میشود و هویت سنتی ابزار به کارکردی مدرن منتهی میشود. نمایش با طراحی حرکات فرم و ساختار سیال روایی مدرن خود، عناصر سنت را بازتعریف میکند و به آنها معنایی تازه میبخشد. رویکرد انتقادی متن نیز در همین بازتعریف مدرن عناصر سنت است که شانی اجرایی پیدا میکند. متنی که در خصوص مبارزه هویتی و حقوقی زنان در جهانی است که زن در سیطره سنتی پدرسالار، فاقد وجود است، ناگزیر مدرن است. این رویکرد مضمونی و تنش اساسی درون متن «مجلس شبیهخوانی نسوان» اساساً اجازه مدرن نبودن را هم به اجرا نمیدهد. اجرا از مدرنیت ناگزیر است به همین دلیل هر نشانهای از جهان قدیم و سنتی، در بدنه اجرای طراحی شده توسط مقدم و راستی به کارکردی مدرن و امروزی رسیده است.
یکی از عناصر با اهمیت اجرای «مجلس شبیهخوانی نسوان»، نور است. نور در تضاد با تاریکی و در سایه و روشنهای صحنه، کارکردی فضاساز دارد و تبدیل به ابزار اصلی تغییر فاز و مکان میشود. همچنین در نسبت با تغییر رنگ و دمای نور نیز با تغییر فضا و فرم روبهرو هستیم. نور قرمز، اصلیترین رنگی است که در کنار کار با تضاد سیاهی و سفیدی یا تاریکی و روشنی، رخداد صحنهای را به لحاظ بصری شکل میدهد. نور قرمز، ما را از یک سو وارد فضای شبیهخوانی و نشانگان آن میکند مثلاً به مثابه خون به عنوان یکی از عناصر اصلی مجلس شبیه و خود این نمایش و هم فضای وهمآلود ایجاد شده در رفت و برگشتهای زمانی را برسازی تصویری میکند. تمهیدی که به رؤیاگونه بودن برخی صحنهها و روایت مردگان تجسم میبخشد. زنانی که جان خود را بر سر هدفی متعالی و اخذ هویت اجتماعی از دست دادهاند، با فضاسازی نوری و استفاده انتخاب شده از ابزارهای نشانهگذاری شده شبیهخوانی و زندگی روزمره دورانی که نمایش در آن رخ میدهد، از گور بازمیگردند و آنچه را بر آنها گذشته است، امروز روایت میکنند.
ستون دیگر نمایش، موسیقی آن است. موسیقی در «مجلس شبیهخوانی نسوان» فقط ابزار کمک به تکمیل احساسات صحنه نیست، بلکه خود شکلی از اَشکال متنوع روایت در این نمایش است. درست مثل نمایش شبیهخوانی، موسیقی و نوع استفاده از دستگاهها و لحن، بخشی از روایت و مهمتر از آن هویت کاراکترهاست. موسیقی برای هر کاراکتر، نقشی مجزا و لحنی متفاوت دارد و در همین راستا بخشی از ترکیببندی درام در بدنه اجرا میشود.
نگرش روایی، فرمگرایی در طراحی حرکت، نور و لحن بازیگران، موسیقی و همینطور نشانگان ابزاری به کار رفته روی صحنه به دلیل طرح اجرایی پیچیده و دقیق نمایش، بافتی چند لایه را به صحنه داده است. درست است که هیچ یک از کاراکترهای نمایش، شخصیتپردازی ریزبافت ندارند و نوعی تیپ نمایشی هستند که البته با ساختار متن و اجرا همساز و هماهنگ است اما تنوع لحن در بازیها و استقلال حرکتی و اجرایی آنها نسبت به یکدیگر باعث شده است که کاراکترهای نمایش تخت نباشند و هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی اجرایی و نه متنی پیدا کنند. این استقلالِ احترام، منصوره، انسیه و نورالنساء، چهار کاراکتر نمایش در عین حفظ هارمونی جمعی اثر و آن تجربه اجرایی یکهای است که کلیت نمایش را شکل میدهد.
نمایش «مجلس شبیهخوانی نسوان» به یک اعتبار در ادامه تلاشهای تئاتر مدرن ایرانی برای بازتعریف عناصر نمایشهای کهن ایرانی خاصه نمایشهای سوگ، به منظور خلق یک تئاتر مدرن و چندمعنایی است. اثری که تلاش میکند این حرکت تاریخی تئاتر ایران خاصه در عرصه درامنویسی را پیش ببرد و عناصر تازهای را به جهان آن چه از نظر متنی و چه اجرایی وارد کند؛ عناصری که به روز است و با تئاتر معاصر در پیوند است. مضمون نمایش نیز همین نکته را در درون خود دارد؛ تضاد سنت و مدرنیته در قالب مناقشه حقوق زنان هم ناگزیر از بیان سنت است و هم آنطور که پیشتر اشاره شد بنا به نگاه انتقادی خود چارهای جز مدرن بودن ندارد. در این میان، تلاش گروه جوان «مجلس شبیهخوانی نسوان»، لحظه با اهمیتی از این حرکت تاریخی تئاتر ایرانی است. نمایشی یکدست، پیچیده، فکر شده و پُرجزئیات که فضاسازی و موتیفهای جذاب اجرایی آن ذهن مخاطب را بیش از 60 دقیقه اجرا به خود مشغول میدارد.