افزایش بیرویه چاههای غیرمجاز در کشور، حیات تالابها را به خطر انداخته است. آمارها نشان میدهد تعداد چاههای غیرمجاز در پنج دهه گذشته از ۱۵ هزار حلقه به ۴۰۰ هزار حلقه افزایش یافته که باعث شده دشتهای کشور آبکش و تالابهای زیادی خشک شود.
به گزارش هفت گرد، چند سال اخیر به طور مداوم خبرهای ناخوشایندی از وضعیت آبی کشور میشنویم؛ همه آنها نشاندهنده این است که وضعیت ذخایر سدها و منابع آبی زیرزمینی کشور مناسب نیست؛ از طرفی هم خشکسالی و کم بارشی فشار آورده و مشکلات زیادی را رقم زده است البته در چند هفته گذشته، بارندگیهای خوبی در سراسر کشور رخ داد که براساس اعلام وزارت نیرو، حدود ۴۰ درصد ذخایر سدهای کشور پر شده است اما بنابر اعتقاد کارشناسان، خشکسالی و کم آبی چند سال گذشته به حدی زیاد بوده و منابع آبی را از بین برد که این بارشها جبران آن همه عقب ماندگی را نمیکند؛ بنابراین نباید فکر کنیم که با این بارشها کمبود منابع آبی جبران شده است.
تا پیش از این بارندگیها، سازمان هواشناسی اعلام کرده بود که بارشهای کشور ۳۰ درصد کمتر از معمول است؛ این در حالی است که حدود ۹۰ درصد از مساحت کشور درگیر خشکسالی با شدت و ضعفهای متفاوت است.
همچنین بنابر اعلام شرکت مهندسی آب و فاضلاب، حدود ۲۷۰ شهر کشور دچار تنش آبی است؛ از سوی دیگر فرسودگی خطوط لوله انتقال آب موجب هدررفت ۲۵ درصد آب در شبکه آبرسانی میشود که خسارتی معادل ۶۵ هزار میلیارد تومان در قالب زیان انباشته به همراه دارد. وقتی این شرایط پیش میآید، برای جبران آن اقدامات مختلفی از جمله احداث چاههای عمیق در جای جای دشتها صورت میگیرد که تعدد این چاهها موجب میشود تا شیره زمین کشیده و دیگر توانی برای منابع آبی زیرزمینی باقی نماند.
در این وضعیت مشکلات زیادی متوجه بخشهای مختلف از جمله محیطزیست میشود. یکی از بخشهایی که چاهها حیات آن را به خطر میاندازند تالاب ها هستند. اگر نگاهی به روند حفر چاهها چه مجاز و چه غیرمجاز در کشور داشته باشیم، میبینیم که در مدت چهار دهه گذشته بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی در دشتها شدت گرفته است. آمارها نشان میدهد در دهه ۵۰ حدود ۱۵ هزار حلقه چاه غیرمجاز در کشور وجود داشت اما اکنون به بیش از ۴۰۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز افزایش یافته است که اثرگذاری این روند برای حیات تالابها به ویژه آنهایی که حوضه آبریزشان بسته است، بسیار خطرناک است.
متخصص مدیریت زیستبومهای تالابی درباره تاثیر چاهها بر حیات تالابها در این خصوص می گوید: حفر چاههای عمیق چه مجاز و چه غیرمجاز در دشتها و مزارع کشاورزی آسیب جبران ناپذیری را بر تالابهای کشور وارد میکند؛ به طوری که در برخی موارد دیگر قابل جبران نیست و در این شرایط تالابی که زمانی حیاتبخش یک منطقه بود، دیگر به کانون گرد و غبار تبدیل شده است.
علی ارواحی می افزاید: نگاهی به روند حفر چاهها چه مجاز و چه غیرمجاز در کشور نشان میدهد که در مدت چهار دهه گذشته بهرهبرداری از آبهای زیرزمینی در دشتها شدت گرفته است، این مساله شاید از سیاستهای ما در راستای توسعه کشاورزی و خودکفایی در محصولات نشأت میگرفت اما غافل از اینکه متناسب با توان سرزمین ما نبود.
وی در ادامه می گوید: مثلا حدود ۴۰ سال پیش در اطراف تالاب پریشان ۵۰ حلقه چاه بود اما اکنون حدود هزار حلقه چاه اطراف این تالاب وجود دارد که از این تعداد بیش از ۲۰۰ حلقه چاه غیرمجاز است؛ با این حساب روندی را آغاز کردهایم که همان تشدید فشار بر منابع آبی زیر زمینی در کشور است.
متخصص مدیریت زیستبومهای تالابی ادامه می دهد: از طرف دیگر در دهه ۵۰ حدود ۱۵ هزار حلقه چاه غیرمجاز در کشور وجود داشت اما اکنون آمارها نشان میدهد که بیش از ۴۰۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز در کشور وجود دارد، جدای از چاههای غیرمجاز زیادی که در کشور حفر شده، چاههای مجاز ما هم عمدتا متناسب با پروانه بهرهبرداری، آب برداشت نمیکنند؛ در واقع بسیاری از آنها بیشتر از میزان پروانهای که برای آنها صادر شده، بهرهبرداری میکنند، علاوه بر این، عمدتا بارها این چاهها کفشکنی شدند یعنی عمقشان افزایش یافته است و این خود نشان میدهد که به شدت سفرههای آبی زیرزمینی در دشتهای مختلف کشور در حال افت سطح است و چاههای مجاز هم کفشکنی میکنند تا مازاد بهرهبرداری کنند.
ارواحی تاکید می کند: اثرگذاری این روند بر روی تالابها به ویژه تالابهایی که حوضه آبریزشان بسته است، بسیار بیشتر است؛ به طوری که میتواند در خشک شدن آن تالاب تاثیر بیشتری نسبت به تالابهای دیگر داشته باشد. به عنوان مثال دریاچه ارومیه، تالاب پریشان، آق گل و زریبار برخی از تالابهایی هستند که حوضه آبریزشان بسته است (حوضه بسته یعنی از بیرون حوضه آبی وارد تالاب نمی شود)، وقتی که از یک حوضه بسته بیش از حد آب از سفرههای زیرزمینی برداشت میشود، تاثیر آن شدت میگیرد چون مجرایی وجود ندارد که بتوان آن را به سادگی جبران کرد.
در دهه ۵۰ حدود ۱۵ هزار حلقه چاه غیر مجاز در کشور وجود داشت اما اکنون آمارها نشان می دهد که تعداد چاه های غیر مجاز به بیش از ۴۰۰ هزار حلقه رسیده است؛ تأکید می کند: این شکل بهرهبرداری غیراصولی و بیرویه از منابع آبی زیر زمینی اثر خود را بر روی حیات تالابها برجای می گذارد؛ در واقع اولین قربانی این روش بهره برداری از منابع آبی؛ تالابها و دومین قربانی بخش کشاورزی است. به عنوان مثال اکنون در پیرامون دریاچه ارومیه یا تالاب پریشان چاههایی داریم که عملا کیفیت آب آنها بسیار کاهش یافته و اصطلاح کشاورزان آب تلخ شده است؛ این اصطلاح عامهای است که کشاورزان بکار میبرند و به لحاظ فنی یعنی اینکه میزان املاح و شوری آب از سطح استانداری که میشود با آن کشاورزی انجام داد هم فراتر رفته و این امکان را حتی شاید در میان مدت برای کشاورزی هم فراهم نکند.
ارواحی می افزاید: در واقع به علت برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی کیفیت آبی که از چاهها برداشت میشود، مناسب نیست و عملا با آن آب امکان کشاورزی هم وجود ندارد. با این حساب حتی این تصور هم نمیرود که تا ۱۰ سال آینده حتی بتوانیم با منابع آبی که از آبهای زیرزمینی برداشت میشود امکان کشاورزی وجود داشته باشد.
وی درباره اینکه راهکار چیست، می گوید: یکی از راههایی که منجر به کاهش برداشت و حتی اضافه برداشت از چاهها میشود، نصب کنتورهای هوشمند است اما همین جا یک سوال جدی پیش میآید که باید از وزرات نیرو پرسید و اینکه اعتبارات قابل توجهی برای احداث سدها و سازههای انتقال آب در این وزارتخانه هزینه میشود که تبعات و پیامدهای محیط زیستی زیادی دارد اما سوال این است که چرا وزارت نیرو برای این کارها میتواند اعتبار کسب کند اما برای نصب کنتورهای هوشمند بر روی چاهها نمیتواند بودجهای دریافت کند.
ارواحی ادامه می دهد: برای این کار وزارت نیرو میگوید باید بخشی از هزینه نصب کنتور هوشمند بر روی چاه را کشاورز پرداخت کند، سوال این است که چرا کشاورز باید چنین کاری انجام دهد؟ چرا باید پول بدهد و برداشت آب از چاه را برای خود محدود کند و با این کار حتی نتواند مازاد برداشت داشته باشد بنابراین نصب کنتور باید توسط وزارت نیرو انجام شود.
متخصص مدیریت زیستبومهای تالابی تاکید می کند: اکنون تهیه برنامه هفتم توسعه در دست اقدام است که میتواند فرصت مناسبی برای مطرح کردن این موضوع باشد اما یک نکته وجود دارد و آن اینکه آیا وزارت نیرو توانسته تسهیلات کاملی را برای نصب کنتورهای هوشمند پیشبینی کند یا اینکه وزارت جهاد کشاورزی در چند دهه گذشته برای سیستمهای تحت فشار آبیاری تسهیلات و اعتبار جذب و هزینه کرده است؟ شاید اجرای این کار مشارکتی را بین دو وزارتخانه میطلبد که بتوانند هر کدام بخشی از هزینه نصب کنتورهای هوشمند را تامین کنند البته باید در نظر داشته باشیم که نصب کنتورهای هوشمند در برنامههای توسعهای آمده اما اعتبار آن پیشبینی نشده است؛ یعنی به نظر میرسد دولتها برای این کار در مقایسه با احداث سد و سازههای انتقال آب، اولویتی را برای نصب کنتورهای هوشمند با هدف مدیریت منابع آبی قائل نشدهاند، بهترین حالتی که دیده شده این است که حداقل ۵۰ درصد این هزینه را باید کشاورز تقبل کند و کشاورز هم این کار را انجام نمیدهد.
وی اظهار می دارد: نکته دیگری که بسیار حائز اهمیت است، این است که هر زمان که با وزارت جهاد کشاورزی یا نیرو درباره مدیریت منابع آبی صحبت میکنیم به الگوی کشت اشاره میکنند؛ این در حالی است که باید حقیقتی را بپذیریم؛ اینکه سیاستگذاری دولتها در چند دهه گذشته مسیر را به سمتی برده است که کشاورز هم در این شرایط اقتصادی مانند هر بخش دیگری به دنبال بهرهبرداری اقتصادی باشد؛ بنابراین وزارت جهاد کشاورزی باید مطالعه کند که در دشتهای مختلف چه کشتهایی انجام شود که از لحاظ ریالی ارزش اقتصادی داشته باشد و همزمان آب کمتری مصرف کند؛ در غیر اینصورت اینکه صرفا به کشاورز گفته شود که از یک محصول آببر دست بکشد و از مزایای اقتصادی آن هم چشمپوشی کند، نتیجه بخش نخواهد بود کما اینکه در مدت چهار دهه اجرای هر چیزی که درباره الگوی کشت گفته شده را روی زمین نمیبینیم.
ارواحی در خاتمه تاکید می کند: بنابراین لازم است به این موضوع توجه کنیم که اگر الگوی کشت داریم حتما به بحث اقتصادی آن هم توجه کنیم همچنین همزمان با کمتر مصرف کردن آب برای کشاورز باید بررسی شود که چه بازده اقتصادی میتواند به همراه داشته باشد، علاوه بر این موارد همزمان به کشاورز آموزش دهیم و کنتورهای هوشمند هم نصب کنیم. اگر این چند مورد در کنار هم اتفاق بیفتد، میتواند تاثیر قابل ملاحظهای در کاهش برداشت آب از منابع زیرزمینی داشته باشد.