نماد سایت پایگاه خبری هفت گرد

بررسی هفت سریال نمایش خانگی ایرانی با بالاترین مخاطب (قسمت اول)

بررسی هفت سریال نمایش خانگی ایرانی با بالاترین مخاطب (قسمت اول)

خاتون

«خاتون» با فضاسازی بسیار خوب و باورپذیر، خیلی زود توانست جای خود را میان تماشاگران باز کند و در ادامه نیز با روایتی پرکشش و تاثیرگذار از قصه زندگی پرفراز و نشیب «خاتون»، توانست مخاطب را تا انتها به دنبال خود بکشاند. روایت «خاتون» از فداکاری برای ایران و وطن‌پرستی بدون شعار و اتفاقات غیرواقعی، این مجموعه را به یکی از محبوب‌ترین سریال‌های نمایش خانگی در سال‌های اخیر تبدیل کرد. یکی دیگر از امتیازهای سریال، بازی خوب و متفاوت گروه بازیگران آن است. می‌توان گفت تقریبا همه بازیگران «خاتون» در نقش‌هایی که انتخاب درستی برای ایفای آن‌ها بودند، بهترین بازی‌ خود را ارائه دادند.

اشکان خطیبی، نگار جواهریان، مهران مدیری، بابک حمیدیان و پیام دهکردی با تجربه یکی از متفاوت‌ترین نقش‌های کارنامه‌شان، مورد توجه فراوان مخاطبان قرار گرفتند و بازی‌های تحسین برانگیزی داشتند.

موضوعی که در سریال کمتر به آن پرداخت شده

ایران در خلال جنگ جهانی دوم، یکی از حساس‌ترین و دراماتیک‌ترین دوره‌های تاریخی خود را طی کرده است اما متأسفانه در سینما و تلویزیون، کمتر به این برهه از تاریخ پرداخته شده است. دایی جان ناپلئون، ساخته ماندگار ناصر تقوایی تنها سریالی است که حضور نیروهای انگلیسی در ایران را در حاشیه خود روایت می‌کند. بعد از انقلاب نیز، مدار صفر درجه و در چشم باد از معدود مجموعه‌هایی بودند که در این زمان تاریخی روایت شدند. اما حالا خاتون، محور اصلی قصه خود را اشغال ایران توسط متفقین قرار داده است.

مهم‌ترین ویژگی خاتون این است که هیچ عجله و شتابزدگی برای روایت داستانش ندارد. قسمت نخست این مجموعه تنها به معرفی شخصیت‌ها و نوع نگاه آنها به جامعه اختصاص داشت. در قسمت‌های بعدی نیز داستان کاملاً به شکل سر راست و عاری از شاخ و برگ‌های اضافی روایت می‌شود. پاکروان برای ایجاد تعلیق و نگه داشتن مخاطب، به روایت خرده داستان‌های بی‌ربط و شلوغ کردن قصه، چنگ نینداخته است بلکه باید یکی از دلایل محبوبیت این سریال در همین نوع روایت ساده و مستقیم آن جستجو کرد.

کارگردانی که همه را با ساخت نخستین سریالش شگفت زده کرد

یکی از ویژگی‌های مثبت پاکروان، کار کردن با فیلمسازان برجسته‌ای همچون بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی است که باعث شده تا رد پای آن را در خلق دیالوگ‌های سرزنده و موقعیت‌های پویا و درست، مشاهده کرد.

کسانی که فیلم‌های سینمایی پاکروان را دیده‌اند در قسمت‌های ابتدایی سریال از کارگردانی خوب و قوی او شگفت‌زده شده‌اند. کیفیت کارگردانی پاکروان در این سریال تفاوت زیادی با فیلم‌های سینمایی‌اش دارد و بسیاری از مخاطبان «خاتون» قبل از پخش سریال انتظار چنین کارگردانی‌ای را از پاکروان نداشتند.

خاتون در بخش‌های فنی نیز بسیار غنی است. پاکروان در ساخت سریالش از عوامل حرفه‌ای برای پشت دوربین بهره برده است. فیلمبرداری، طراحی صحنه و لباس، گریم و موسیقی متن، از نکات مثبت و دستاوردهای هنری خاتون به شمار می‌رود.

کیهان کلهر، نوازنده برجسته کشورمان ساخت موسیقی متن خاتون را بر عهده داشته است. موسیقی استاندارد او، آنچنان با تار و پود قصه و تصاویر آمیخته شده که یکی از عناصر تأثیرگذار این سریال را شکل داده است.

قورباغه

تحلیل و بررسی سریال های مهم نمایش خانگی

هومن سیدی با سریال قورباغه نقطه عطفی جدید و جریانی نو در مدیوم سریال سازی ایران ایجاد کرد که تماشایی، بدیع و جسورانه بود. می‌توان این سریال را به‌عنوان نقطه عطفی در تاریخ سریال‌سازی ایران از جهت اجرا در نظر گرفت. باتوجه‌به فضای ملودرام یا کمدی‌ای که شامل اکثر سریال‌های ایرانی این چند ساله می‌شود، ساختن سریالی با موضوعی متفاوت، جسارت و توانایی می‌خواهد که هومن سیدی از پس آن به خوبی برآمد.

قورباغه با ایده بکر و اجرای بدیعش، فراتر از سریال های ایرانی دیگر ظاهر می‌شود. البته سریال حاوی ایرادات و ضعف‌هایی هم است. سریال قورباغه جزو آثار قابل توجه سینما خانگی به شمار می‌رود. سریالی با پروداکشن و عوامل حرفه‌ای و ستارگان معروف سینمای ایران همچون نوید محمدزاده ، صابر ابر، فرشته حسینی و… که سینما خانگی را وارد بعد جدیدی کرد .

قورباغه اثریست که می‌توان بابت پرداخت بکر و بدیعش به آن افتخار کرد و از این بابت می‌توان قورباغه را سریالی پیشرو و آوانگارد دانست که خیلی از حدود و خطوط تجربه نشده را به تصویر درآورده است و با اتمسفر رازآلود و روایت نامطمئن خود چند سر و گردن از سریال‌های ایرانی در حال حاضر بالاتر می‌ایستد.

قورباغه اساسا نماد پرش و جهش به سوی دنیایی ناشناخته و پیشرفته است که به سریال‌های دیگر ایرانی تلنگر می‌زند که از ورطه تکرار و ابتذال به سمت نوآوری در ایده و کیفیت در اجرا حرکت کنند.

قورباغه مخاطب را در ابتدای امر با شخصیت رامین (صابر ابر) همراه می‌کند. شخصیتی باهوش که در مدرسه تیزهوشان تحصیل کرده اما به‌دلیل زیست خلافکار گونه خود در محیط زندگی، دارای عقده‌های بسیاری در ضمیر خود است. در سکانس معرفی و تا قبل از تیتراژ، بسیار کوتاه و پر از ابهام، شخصیت‌ها و داستان معرفی می‌شود.

کارگردانی دقیق و حساب شده

یکی از نقاط قوت سریال که از همان اول متوجه میشوید، کارگردانی بسیار درست و قوی هومن سیدی است. تمام دیالوگ ها، گریم ها، دکور، و حرکات بدن بازیگران دلیلی دارند و هومن سیدی هول هولکی نیامده در سریال کارگردانی کند بلکه برای تمام موارد بالا فکر کرده است که بهترین حالتش باشد. بازیگران هم به معنای واقعی در نقش خود فرو رفته اند.

کیفیت قورباغه از همان شروع و تیتراژ و موسیقی ابتدایی آن به چشم می‌آید. راوی (صابر ابر) جزئیات داستان و مضمون سریال را با زبانی شاعرانه، پر از ایهام و غیر مستقیم گزارش می‌دهد: «رنگ. چندین رنگ، هزاران رنگ». مضمون سریال قدرت و ترس بیان می‌شود.

این سریال اثری آکنده از شور و هیجان‌های غیر مستقیم و ذاتی دانست که از برآیند ذهنِ فیلم‌بین و خلاق سیدی ناشی می‌شود. کافی است به بافت ساختگی و افسانه‌ای شخصیت‌ها نگاهی داشته باشیم تا به لحن کنایه آمیز سیدی در طراحی پروفایل شخصیتی کاراکترها پی ببریم.

تدوین و موسیقی با کیفیت

در نقدو بررسی سریال قورباغه از تدوین این اثر نباید غافل شد. تدوین تا حد بسیار خوبی توانسته فضای فیلم را با انتخاب موسیقی، رنگ و روایتگری خود بسازد. تدوین قورباغه را سیدی به عهده دارد، با اینکه کارگردان نمی‌تواند تدوینگر اثر خود باشد اما سیدی انگار در مرحله تدوین فراموش کرده که کارگردان است و نقش تدوینگر به خود گرفته که این باعث پیشرفت اثر شده است. موسیقی سریال واقعا زیبا است که برخی از لحظات هم شبیه موسیقی فیلم جوکر و سریال دارک هم می‌شود.

نقاط ضعف سریال

سیدی خط واحدی برای داستان خود در نظر نگرفته و با فیلمنامه‌ای منسجم طرف نیستیم. او با استفاده از داستانک‌ها و خلق موقعیت‌های مجزا، آن‌ها را با نخ واحدی متصل نمی‌کند. فیلمنامه پر از پیرنگ‌های فرعی‌ای است که کمتر روایت را جلو می‌برد و نه در عمق ادامه پیدا می‌کند و نه در طول حرکت می‌کند بلکه قصه فقط در راستای عرض بسط پیدا می‌کند. هیچ مضمونی تبدیل به داستان در سریال نشده است و هیچ داستانی در عمق پرداخت نمی‌شود. گویی با علاقه‌مندی‌های متفرقه و پراکنده کارگردانی مواجهیم که آثار زیادی دیده و حالا فرصتی دارد که این دوست‌داشتنی‌ها را در یک سلسله موقعیت‌های نه چندان مرتبط کنار هم بیاورد.

پوست شیر

این سریال پر هیاهو با تمام بالا و پایین‌ها در نهایت در سه فصل هشت قسمتی و در مجموع بیست و چهار قسمت به پایان رسید. سریال پوست شیر را می‌توان  یکی از پر مخاطب‌ترین سریال‌های ساخته شده در نمایش خانگی دانست.

سریالی که در روند پخش خود روز به روز محبوبیت بیشتری پیدا کرده و بر تعداد دنبال‌کنندگانش افزوده شد. کمتر سریالی در پخش نمایش خانگی وجود دارد که مخاطبان را این چنین هر هفته در انتظار قسمتی جدید نگه دارد. پوست شیر اما موفق به انجام این کار شد و عده زیادی از مخاطبین هفته به هفته این سریال را دنبال می‌کردند.

تحلیل و بررسی مهمترین سریال های نمایش خانگی

ژانر این اثر پلیسی-معمایی بود؛ ژانری که در ایران چندان به آن توجه نمی‌شود با اینکه یکی از عامه‌پسندترین ژانرهای دنیای قصه‌گویی به حساب می‌آید. اگر زمانی کارآگاه علوی و یا شمسی و مادام در تلویزیون جولان می‌دادند، رفته رفته ژانر پلیسی به قهقهرا رفت. طی سال‌های اخیر بسیاری از افراد سعی کردند تا این ژانر را احیا کنند و برخی موفق بودند و برخی نه. برادران محمودی جزو آن دسته از اشخاصی هستند که روح خوبی به این ژانر دمیدند و با اینکه کارشان بی‌نقص نیست ولی توانسته شروع خوبی برای این ژانر از دست رفته در کشور باشد. آن‌ها با انتخاب بازیگران مناسب، فیلمنامه‌ای که با قدرت شروع می‌شود و همچنین با فضاسازی بومی خوب، پتانسیل قصه خود را درخشان کردند. پوست شیر اولین تجربه سریال‌سازی این دو برادر محسوب می‌شود.

ریتم سریال نیز تقریبا تا اواسط فصل سوم حفظ می‌‌شود و پایان بندی هر اپیزود در بزنگاه بسیار مناسبی است. هر اپیزود از این سریال نه روی هوا تمام می‌شود و نه به پایان بندی خشک و مضحکی می‌رسد بلکه درست مانند یک کتاب جنایی که نمی‌توان آن را زمین گذاشت رفتار می‌کند. کلیدها و سرنخ‌هایی که سریال به مخاطب خود می‌دهد حس کنجکاوی تماشاگر را برانگیخته و او را وادار به تئوری‌سازی می‌کند. همین که از دل داستان سریال شما، تئوری‌های متفاوتی بیرون کشیده شود؛ نشان می‌دهد که آن قصه در بین تماشاگران جای گرفته است. این موضوع تبلیغات دهان به دهان جذابی برای محتوا پدید می‌آورد و پوست شیر نیز توانسته با هوشمندی فیلمنامه خود در فصول اول و دوم، این مهم را برای خودش فراهم کند.

شباهت عجیب سریال پوست شیر و توئین پیکس

فصل اول پوست شیر شباهت‌های ساختاری جالبی نیز با یکی از آثار کالت در این ژانر دارد: توئین پیکس (دیوید لینچ و مارک فراست). یک اینکه هر دو سریال با مرگ دختری جوان آغاز می‌شوند. مرگ/ربوده‌شدنی که در هر دو حالت به شنیع‌ترین حالت ممکن رخ داده است. دو اینکه از میانه‌های کار، پای یک کارآگاه دیگر برای کشف حقیقت به ماجرا باز می‌شود. در پوست شیر، محب که هم‌چنان سوگوار دخترِ ازدست‌رفته‌اش است، بعد از اصرارهای همکاران‌ش به کار برمی‌گردد و در توئین پیکس هم، کارآگاه دیل کوپر از شهری دیگر روانه‌ی توئین پیکس می‌شود تا راز قتل لورا پالمر را کشف کند. این شباهت را حتی می‌توان در لحظه‌ی پایانی فصل اول پوست شیر هم دید. جایی که نعیم با تفنگ به‌سمت مظنونی می‌رود که در ماشین پلیس است. به‌خاطر داریم که فصل اول توئین پیکس نیز لحظه‌ای به‌پایان رسید که تیری به سینه‌ی کارآگاه شلیک شد.

فیلمنامه بی نقص

اجرای یک فیلمنامه دقیق نیز به اندازه کارگردانی باکیفیت اهمیت بالایی دارد. این اهمیت به خصوص در آثار جنایی چند برابر است چرا که معمولا در آثار جنایی با توجه به ذات اینگونه آثار، میزان دقت مخاطب به جزئیات قصه و اتفاقات بسیار زیاد است.بنابراین فیلمنامه آثار جنایی می‌تواند یک اثر را تا بالاترین حد برده و یا اثری را زمین بزند.

فیلمنامه‌ای با نقاط عطف درست، بدون باگ، شیوه درست روایت و رعایت تعلیق در نوشته از ملزومات آثار جنایی است. در سریال پوست شیر می‌توان از فیلمنامه به عنوان یکی از نقاط قوت این سریال یاد کرد.

سریال پوست شیر قصه شخصی به نام نعیم مولایی با بازی هادی حجازی‌فر را روایت می‌کند که پس پانزده سال از زندان آزاد شده است. نعیم حال پس از پانزده سال قصد دارد تا دوباره با دختر خود ارتباط گرفته و بخشی از زندگی او باشد.

سریال پوست شیر به عنوان یک اثر جنایی، در انتقال ترس، در انتظار گذاشتن مخاطب، ترسیم دقیق شرایط خطرناک شخصیت برای مخاطب و ایجاد تعلیق تقریبا بی‌نقص عمل می‌کند و در نوع خود یک کلاس آموزشی است.

پوست شیر به خصوص در دو فصل ابتدایی خود دارای فیلمنامه‌ای بسیار دقیق با قدرت بالای قصه‌گویی، روایت و شخصیت‌پردازی است که آن را از سایر آثار شبکه نمایش خانگی متمایز می‌کند. سریال کاملا بلد است گره‌ها و سوالاتی را در طول قصه ایجاد کند و سپس آن‌ها را با شیوه‌های درستی پاسخ دهد. سریال پر از لحظات دراماتیک‌ بجا و درست است که در لحظه آن تلنگر حسی مناسب را به مخاطب می‌زند.

خوشبختانه سازندگان توانستند از بسیاری کلیشه‌های مطرح شده در سریال‌های ایرانی خودشان را رها کنند. آن‌ها به پایان خوش برای همه شخصیت‌ها اعتقادی نداشتند و بی‌رحمی خاصی را در روایت داستان خود به تصویر کشیدند که شاید چندان برای مخاطب ایرانی ملموس نباشد چرا که پیش از آن چنین چیزی را در محتوای ایرانی کمتر دیده باشد. دیالوگ‌هایی که در سریال رد و بدل می‌شود هم دیالوگ‌های سفارشی نیست و در آن‌ها بدیع بودن حس می‌شود.

 

خروج از نسخه موبایل