شبکههای اجتماعی، جهانی که ساده باورش میکنیم
چند سالی است که شبکههای اجتماعی برای بسیاری از مردم اولین منبع دریافت خبر شدهاند و درصد قابلتوجهی از آنان بدون دانستن صحت یک مطلب، با یک کلیک آنرا بازنشر میکنند.
به گزارش هفتگرد، کرونا تازه در ایران اوج گرفته بود و هر خبری که درباره درمان و پیشگیری از آن میآمد، به سرعت پخش میشد. زنجبیل محبوب شده بود و در خانه مردم ویتامین دی و سی پیدا و روزانه بدون دستور پزشک مصرف میشد. حتی مطالبی منتشر شد که میگفتند ویتامین دی بهجای واکسن عمل میکند.بعدها پزشکان تلاش کردند ثابت کنند مصرف خودسرانهی مکملها مضر است. واکسن که آمد خبرها سمت و سوی عوارض تزریق واکسن را گرفت، گفته شد واکسن باعث سقط جنین یا نازایی میشود. دوره بیخبری بود و همهچیز پذیرفته میشد، بدون اینکه منبع انتشار آن بررسی شود. این خبرها بهخصوص بهطور گسترده در شبکههای اجتماعی منتشر میشدند. شبکههای اجتماعی کاربران را تشویق میکنند که اطلاعات را به سرعت و با یک کلیک بازنشر دهند و شکل دریافت و انتشار خبر با وجود آنها تغییر کرده است. برنامهها و باتها هم میتوانند اخبار را تحریف و انتشار اطلاعات را از کنترل کاربران خارج کنند.
اطلاعات هدفمند و غلط با سرعت زیادی بین مردم پخش میشوند و با شکل دادن به افکار و تصمیمات میخواهند روی رفتار مردم تأثیر بگذارند یا باعث واکنشهای سطحی از سوی آنها شوند. اگرچه در مواردی همین شبکههای اجتماعی منبع نقد و تحلیل اخبار رسمی بهخصوص گفتههای مسئولان کشورها میشود اما خود این شبکهها به نشر اخبار جعلی و عامهپسند کمک میکنند. برخلاف رسانههای رسمی که به اصول روزنامهنگاری و بیطرفی پایبندند، در رسانههای اجتماعی این اصول به فراموشی سپرده شده یا نادیده گرفته میشوند و کاربران بهخصوص درباره صحت اخبار جنجالبرانگیز یا آنها که بار عاطفی دارند سهلگیرانهتر برخورد میکنند. ویدیویی از وصیتنامهی مریم میرزاخانی به دخترش که پر از جملات انگیزشی بود، عکسهایی تاریخی که بدون منبع به زمان و مکان اشتباه ارجاع میدهند و آمارهای بیاساس از اشغال فرصتهای شغلی به دست مهاجران در ایران فقط چند مورد از اخباری است که در شبکههای اجتماعی منتشر شدهاند و جعلی بودنشان با جستوجویی ساده مشخص شده است.
عالیه شکربیگی جامعهشناس میگوید: «ارتباطات رسانهای و شبکهای همه زندگی ما را دربرگرفته اما این رسانهای شدن انسان یکباره صورت گرفت، بدون اینکه از قبل انسانها اصول رفتار درست در مواجهه با شبکههای اجتماعی را یاد بگیرند. درواقع حضور انسانها در شبکههای اجتماعی مثل یک شمشیر دو لبه است. اگر سواد رسانهای داشته باشند و شیوه برخورد با آن را بدانند پیامد آن مثبت است ولی اگر ندانند ممکن است باعث خطاها و ضربههایی شود.» او میگوید راه جلوگیری از سطحینگری و اعتماد نکردن به اخبار نادرست، افزایش سواد رسانهای است.
بسیاری از کاربران ایرانی کمتر به رسانههای رسمی اعتماد میکنند و اخباری را که در شبکههای اجتماعی حتی به نقل از افراد ناشناس مطرح میشود، راحتتر میپذیرند. دادههای مرکز آمار میگویند در سال ۱۳۹۹ بیش از ۶۵ درصد افراد ۱۵ ساله و بیشتر حداقل در یک شبکه اجتماعی عضو بودهاند و متوسط حضور آنها در شبکههای اجتماعی ۹۲ دقیقه و ۱۸ ثانیه در روز بوده است. شکربیگی میگوید: «گونههای مختلفی از افراد از گروههای سنی مختلف در شبکههای اجتماعی حضور دارند. مثلاً زن مسنی که صبح از صبحانه خودش عکس میگیرد و برای نوهاش میفرستد و روزش را اینطور آغاز میکند. او اگر نداند چطور در شبکههای اجتماعی برخورد کند در نهایت به آدمی سطحینگر تبدیل میشود.»
به گفته این جامعهشناس با خواندن نظرات مخاطبان پای خبرهای مهم میتوان به این سطحینگری رسید. او خبر مهم اکتشافات تلسکوپ جیمز وب را مثال میزند که خبر مهمی برای جامعه علمی بود اما در واکنش کاربران شبکههای اجتماعی گاهی به دیدگاههای سطحی برمیخوردیم: «بسیاری در کامنتها به جای بحثهای علمی میگویند این اخبار دروغ است، یا روی عکسهایش کاریکاتورهایی میکشند و به طنزپردازی و شوخی میپردازند. درحالیکه تصاویر این تلسکوپ دارند نشان میدهند علم امروز به جایی رسیده که کهکشانها و جهانهای دیگر را کشف میکند، نگاه بسیاری به چنین خبر مهمی، حکایت از تزلزل و قهقرا و سطحینگری دارد.»
بخشی از سطحینگری هم با خوداظهاری در شبکههای اجتماعی و الگوگیری از چهرههای تأثیرگذار همراه است. اینستاگرام یکی از پرمخاطبترین شبکههای اجتماعی بین کاربران ایرانی است. براساس پژوهش «انگیزههای عضویت در شبکه اجتماعی اینستاگرام» که سال 1400 در فصلنامه فرهنگ و ارتباطات منتشر شده، کاربران اینستاگرام هفت انگیزه اصلی را از عضویت در این شبکه اعلام کردهاند: کسب اطلاع، فراغت و سرگرمی، پیوستگی و ارتباط، کنجکاوی، خوداظهاری، تخلیهی هیجانی و الگویابی.
این پژوهش میگوید: «افراد همزمان با نمایش تصویری از خودشان، اعتقادات و ارزشها و هویت خود را نیز به دیگران نشان میدهند. همچنین کاربران اینستاگرام دارای هویتی پویا در این شبکه هستند که آن را در تعامل با سایر کاربران بازسازی میکنند. نیاز به دیده شدن و گرفتن تأیید از دیگران امکان خودافشایی و خوداظهارگری بیشتری را برای کاربران اینستاگرام فراهم میکند.» این خوداظهاری را میتوان در ارتباطی که کاربران با چهرههای تأثیرگذار برقرار میکنند مشاهده کرد.
محمد سلگی و وحید مصطفیپور نویسندگان این مقاله در ادامه نوشتهاند اینستاگرام به کاربرانش این امکان را داده که بهراحتی و بدون محدودیت از سبک زندگی افراد و چهرههای تأثیرگذار (اینفلوئنسر) تقلید کنند: «در این شبکه افراد بهراحتی به سبک زندگی، سبک تغذیه، سبک خرید، ذائقه فراغتی و پوشش افراد مهم دسترسی دارند. این شبکه کاربران را به همانندسازی و الگوگیری با عناصر و نقشهای ارائهشده در آن دعوت میکند و با تبلیغ، الگونمایی و ترویج سبکهای خاصی، آنها را برای رسیدن به این سبکها ترغیب میکند.» آنها که خود در شبکههای اجتماعی خوداظهاری میکنند و در تلاشاند تا بهترین وجه خود را نمایش بدهند فراموش میکنند که چهرههای تأثیرگذار که حالا الگویشان شدهاند هم واقعیت را در مورد زندگیشان نشان نمیدهند.
شبکههای اجتماعی افراد جامعه را به هم نزدیک کرده است، هر کدام از آنها بهراحتی میتوانند منبع انتشار یک خبر باشند. جریان آزاد اطلاعات در این شبکهها به کاربران این امکان را میدهد که بهراحتی به طیف گستردهای از اخبار دسترسی داشته باشند و خلأ اطلاعاتی سایر رسانهها را پر کنند. شکربیگی میگوید انسانهای رسانهای بهسادگی با مطالبشان جهان را درمینوردند و بیشترشان دیگر در چارچوب رسانههای رسمی حرکت نمیکنند: «آنها از رسانههای رسمی به واسطهی فیلترشکنها عبور میکنند و هر جای این شبکه که بخواهند قرار میگیرند و اخبار را رصد میکنند.»
آنها در صورتی به طرف رسانههای رسمی میروند که به آن رسانهها اعتماد داشته باشند: «انسان رسانهای امروز در بستر اعتماد حرکت میکند. اگر آن رسانهها توانسته باشند اعتماد مردم را در ارائه اخبار درست و سریالها و فیلمهای سینمایی جذب کنند، مخاطبان در صورت نیاز به طرف رسانههای رسمی میروند اما اگر اعتماد نباشد براساس نیازهای خودشان رسانهی مطلوب خودشان را پیدا میکنند؛ حتی اگر در داخل هم نباشد. در چنین شرایطی آگاهی افراد مهم است و سواد رسانهای باید از سنین پایین با برنامههای وسیع به افراد آموزش داده شود، اما متأسفانه ساختار رسانهای رسمی تاکنون در این زمینه موفق نبوده و نتوانسته به صورت کاربردی سواد رسانهای افراد را بالا ببرد.»