مروری بر مهمترین سبکهای سینمایی جهان
در این مقاله قصد داریم به بررسی مهمترین سبکهای سینمایی بپردازیم. اساساً آنچه ما به عنوان سبک در سینما از آن یاد میکنیم، عبارت است از مجموعه تکنیکهای ویژهای که یک فیلمساز به کار میگیرد و شیوههای منحصر به فردی که طی آن، این تکنیکها به هم مربوط میشوند. بنابراین سبک عبارت است از یک سیستم فُرمال که تکنیکهای استفاده شده در فیلم را سازمان میدهد.
سوزان سانتاگ در اینباره میگوید:« سبک، اصل گزینش در اثر هنری، و امضای ارادهی هنرمند است. و چون ارادهی انسان قابلیت داشتن تعداد بیشماری حالت را دارد، از این رو برای آثار هنری تعداد بیشماری سبک میتواند وجود داشته باشد. ممکن است تماشاگر به سبک فیلم وقوف خودآگاهانه نداشته باشد. با وجود این سبک فیلم نقش مهمی در تاثیرگذاری فیلم و معنای کلی آن دارد.»
ما قصد داریم طی مجموعه مقالاتی به هم پیوسته به شناخت انواع سبکها و تأثیر آن بر روند حرکت تاریخ سینما بپردازیم.
قسمت دوم: مکتب سورئالیسم
این سبک به سال 1922 توسط برتون پایهریزی شد و همانند دادائیسم علیه یکنواختی و منطق عقلانی هنر بورژوازی برخاست. اما نمایندگان سورئالیسم برای خشم ویرانگر دادائیستها، رهگذری تازه گشودند. آنها بر این عقیده بودند که با رها کردن نیروهای غیر عقلانی و بازگشت به جادوی خیال و فرمهای ناخودآگاه روح، به معرفت و شناخت تازهای دست خواهند یافت؛ حرکت آنها در راستای رسیدن به سازمان جدیدی از حیات بود. امکانات سینما که به آنها فرصت میداد تا به آفریدن فی البداهه و تخیلی تصاویر بپردازند، از دیرباز آنها را مفتون خود کرده بود. چهرههایی چون آنتوان آرتو، روبردسنوس و فلیپ سوپو به عنوان سناریست و بازیگر در فیلمهای بی شماری آنها را همراهی کردند. نخستین فیلم سورئالیستی صدف و مرد روحانی در سال 1927 توسط ژرمن دولاک بر اساس سناریویی از آنتوان آرتو ساخته شد: سرگذشت عجیب و رویایی افلیجی روحانی است که با ژنرالی برای جلب نظر دختری زیبا به مبارزه بر میخیزد. در اینجا حمله علیه مسیحیت با سمبلهای رویایی فرویدی و تداعیهای سورئالیستی درهم میآمیزد و به فیلم ارزشی شاعرانه میبخشد.
شعری از روبرد دسنوس الهامبخش من ری در ساختن فیلم ستاره دریایی در 1929 گردید. من ری رویاهای خود را از لابه لای بیتهایی از شعر قرار داد.آدمها و اشیا در خطوطی محو؛ آنشنه اشیایی سمبولیک ؛ سری تصاویر ترسناک و پیش بینی ناپذیر. نوعی جادوی دریایی فیلم را در برگرفته بود :دنیا در اشکالی نامشخص و محو جاری بود و انسان ها مانند این که در آکواریومی باشند حرکت میکردند. این فیلم با دادائیسم نسبت نزدیکی داشت. اما شیوه سورئالیستی نگرش به سینما ، در فیلم سگ آندلسی1928 ساخته دالی و بونوئل آشکار گردید که در این فاصله شهرتی افسانهای یافته است. در سگ اندلسی حاکمیت با تخیلات تداعی شده رویایی و نیز با منظم کردن سیسماتیک همه ادراکها بود. فیلم دنیایی را نشان می دهد که همه واقعیتهایش درهم رفته است و کارگردانان فیلم آنها را با تصاویر دهشتناک اساطیر شخصی و سراب دیوانگی خود سرشار کردهاند؛ تصاویری که قسمتی از آنها به منظور ایجاد رعب و هراس و برخی دیگر با تعبیرهایی سمبولیک به کار گرفته شده بود. این فیلم تا به امروز خاصیت تحریککنندگی خود را از دست نداده است و این مطلب درباره سکانس آغازین و تکان دهنده آن صادق است: سر دختری با چشمهایی به فراخی گشوده. لبه تیغ ریش تراشی به یک چشم دختر نزدیک میشود. اینک رشته ابر باریک از روی ماه کنار میرود. تیغ ریش تراشی چشم دختر را میدرد.
بونوئل و دالی فیلم خود را با آگاهی بهمنظور برانگیختن فریاد و ایجاد جنجال ساخته بودند؛ این فیلم باید شیئی باشد که در دست دشمنان آن دو منفجر شود. هر صحنه از فیلم با وجود غیر منطقی بودن رویداد آن، برخوردار از خصلت نمایش دقیق واقعیت است. بونوئل از همان آغاز استفاده از هر نوع تروکاژ را مردود میشمرد (بر عکس امپرسیونیستها و نابگرایان). سورئالیسم او در برابر واقعیت جبهه نمیگرفت بلکه از بطن آن زاده میشد. در فیلم دیگر بونوئل و دالی یعنی عصر طلایی خصات متضاد واقعیت سوررئال تقویت شد و در عین حال پرخاشگری اجتماعی بونوئل بیشتر نمایان شد. این فیلم بیانیه سورئالیستها در تجلیل و ستایش بیشائبه آنها از عشق دیوانهوار بود؛ عشق مطلقی که قادر است آدمی را از هر نوع بند قراردادی چه اجتماعی و چه ضمیر ناخودآگاه برهاند. آنچه فیلم را از سطح عادی بالاتر میبرد ، نفسِ رها شدهای است که میکشد و میان عناصر نامتجانس و واقعیات، روابطی شاعرانه، جسارت آمیز و به معنی واقعی کلمه سوررئال ایجاد میکند. فیلم همچنین برخوردار از اعتراضی به استثمار انسانها و بی توجهی به دنیاست: با دنیا تفاهمی وجود ندارد؛ ما همان قدر متعلق به آن هستیم که میتوانیم در مقابلش قد علم کنیم. این جملات متن بیانیهای بود که آراگون و برتون ،الووار ، رنه کلر و دیگر سورئالیستها درباره آن منتشر کردند.
نخستین اثر کوکتو، خون یک شاعر فیلمی است مستند و واقعی درباره رویدادهای سورئال. در حقیقت این اثر در قلمرو سورئالیسم نیست؛ دید شاعرانهاش به کلی به آثار بونوئل فرق دارد. این فیلم را میتوان به عنوان روایی سینمایی نگریست که در آن هر چیز تخیلی و هر رویداد مخالف منطق با یکدیگر درهم آمیخته است. دودکش سقوط کرده، در آغاز فیلم اشارهای به غیر واقعی بودن زمان رویاست. کوکتو در این فیلم حقیقت تصویری شخص خویش و نمایی پیچیده از شعر خود به دست می دهد. ظاهرا همه تصاویر عجیب و غیر واقعی فیلم مثل مجسمهای که زنده میشود و… استعارههایی هستند به شخص نویسنده. تصاویر فیلم از ساختاری منطقی برخوردار است و فقط راه به درون آفریننده خود دارد.
گردآوری: مروارید افسری
منبع:
مفاهیم کلیدی در مطالعات سینمایی/هیوارد، سوزان/ ترجمه فتاح محمدی
تاریخ سینمای هنری – نوشته اولریش گرگوری. انور پاتالاس – ترجمه هوشنگ طاهری
تاریخ سینما دیوید بوردول و کریستین تامسون