12 شهریور؛ ناصر خسرو، هزار سال بعد

ناصر خسرو نشانی است از یک درخت هزار ساله و ۱۲ شهریور، زادروز اوست در سال ۳۸۳ خورشیدی و این نوشته بیشتر به این تاریخ نگاه دارد تا بدانیم تا کجا ریشه داریم و این زبان چگونه در درازای هزار سال باشکوهتر شده؛ چندان که شعر ناصر خسرو ضربالمثل است: از ماست که بر ماست … و یادآور شعر مشهور او: عقاب.
به گزارش هفتگرد، ابومعین ناصر بن خسرو بنحارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو (۳۹۴–۴۸۱ ه.ق) از شاعران بزرگ فارسیزبان، فیلسوف، حکیم و جهانگرد ایرانی بود. او در قبادیان از توابع بلخ متولد شد و در یمگان از توابع بدخشان درگذشت. او بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه و حساب و طب و موسیقی و نجوم و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کردهاست. ناصر خسرو به همراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. او در آثار خویش، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خودش استفاده کردهاست.
دوران کودکی
در زمان تولد ناصرخسرو، پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی، با حوادث گوناگون روبهرو و برای یک زندگی پرحادثه، آماده شد. از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بیسابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان، صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده زیادی از مردم را گرفت.
دوران جوانی
ناصرخسرو در ابتدای جوانی، به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران، از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی بهعنوان مردی ادیب و فاضل، به کار دبیری مشغول شد و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام، به حرفه دبیری ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر، به ناصرخسرو مروزی، شهرت یافت.
قبادیانی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت، با پیروان ادیان مختلف، از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان، به بحث و گفتوگو پرداخت و از رهبران دینی آنها، در مورد حقیقت هستی، پرسوجو کرد.
دوران میانسالی
در سن چهلسالگی، شبی در خواب دید که کسی او را میگوید: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر به هوش باشی بهتر. ناصرخسرو پاسخ داد: حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد. مرد گفت: حکیم نتوان گفت کسی را که مردم با به بیهشی و بیخردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید. ناصرخسرو پرسید: من این از کجا آرم؟ گفت: عاقبت جوینده یابنده بود و به سمت قبله اشاره کرد». ناصرخسرو در اثر این خواب، دچار انقلاب فکری شد و از همه لذایذ دنیوی دست شست و شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت.
مسافرتها
ناصر خسرو مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل آذربایجان، ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرهالعرب، قیروان، تونس و سودان را سیاحت کرد و سه یا شش سال در پایتخت فاطمیان، در مصر، اقامت کرد و در آنجا، در دوران المستنصربالله، به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر، سه با به زیارت کعبه رفت.
ناصر خسرو در سال 444ق، بعد از دریافت عنوان «حجت خراسان» از طرف المستنصربالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و بهخصوص در زادگاهش بلخ، اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش، مردم آنجا به دعوت وی، پاسخ مثبت ندادند سرانجام عدهای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقی، بر او شوریدند و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران و سپس به نیشابور رفت و چون در هیچکدام از این شهرها، در امان نبود، بهطور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی آوارگی، به دعوت امیر علی بن اسد، یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود، به بدخشان سفر کرد و بقیه 20 تا 25 سال عمر خود را به یمگان بدخشان سپری کرد. او تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. او در بین اهالی بدخشان، دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است، تا حدی که مردم او را به نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل» و… یاد میکنند.
وفات
او در سال 481ق/ 1088م/ 467ش درگذشت. مزار وی در یمگان زیارتگاه است. از ناصرخسرو زن و فرزندی نماند، زیرا تا پایان زندگانی، مجرد بود.
ناصرخسرو دارای تألیفات و تصنیفهای بسیار بوده است. آثار وی عبارتند از:
دیوان اشعار فارسی
دیوان اشعار عربی (که متأسفانه در دست نیست)
جامعالحكمتین: رسالهای است به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان
خوانالأخوان: کتابی است به نثر در اخلاف و حکمت و موعظه
زادالمسافرين: کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان
گشایش و رهایش: رسالهای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها
وجه دین: رسالهای است به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت
بستانالعقول و دليل المتحرين؛ که از آنها اثری در دست نیست
سفرنامه: این کتاب، مشتمل بر مشاهدات سفر هفتساله وی بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی بهحساب میآید
سعادتنامه: رسالهای است منظوم شامل سیصد بیت
روشنایینامه: این رساله نیز به نظم فارسی است
رسالههای دیگری نیز به او نسبت داده شده که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کردهاند، در وجود آنها تردید کردهاند. برخی از آنها بهمرورزمان از بین رفتهاند و یا شاید در مناطق کوهستانی بدخشان، در نزد اشخاص و افرادی محفوظ باشد.