تئاتر

معرفی مهمترین کارگردانان تئاتر جهان (قسمت سوم)

در سری مقاله‌های پیش رو قصد داریم مهترین کاگردانان و نظریه پردازان تئاتر جهان و نحوه ‌کارشان را بررسی و معرفی کنیم.

قسمت اول – آندره آنتوان

قسمت دوم – کنستانتین استانیسلاوسکی

ماکس راینهارت

کارگردان تئاتر و فیلم، برنامه‌ریزی و تهیه‌کننده تئاتر اتریشی الاصل بود. راینهارت با تولیدات صحنه ای کاملاً نوآورانه و آوانگارد خود به عنوان یکی از برجسته ترین کارگردانان صحنه در اوایل قرن بیستم در نظر گرفته می شود.

برای مثال، اولین نمایش روی صحنه راینهارت در سال 1917 در نمایشنامه صحنه ای برنده جایزه کلایست توسط راینهارد سورژ، تقریباً به تنهایی باعث تولد اکسپرسیونیسم در تئاتر و در نهایت در فیلم های سینمایی نیز شد.

ماکس راینهارت شیفته ی کارهای عظیم تآتری بود به عنوان کارگردان بازیگر و تولید کننده تآتر که ابتدا در اتریش , آلمان و سپس در ایالات متحده فعالیت داشت بیش از شصد اثر را کارگردانی کرد هر کدام از نمایشنامه ها میبایست فضا , اصول نورپردازی , سبک بازیگری , و موسیقی منحصر به فردی می داشتند از این رو وی شیوه های کارگردانی خود را متناسب با تنوع مصالح اش اصلاح می کرد. راینهارت در جریان فعالیتش آثاری در مقیاس‌های کوچک و بزرگ، آثار حماسی و مجلسی تسلط یافت. راینهارت بسیاری از آثار شکسپیر ، نمایشنامه‌های یونان، متون معاصر و… را به صحنه برد.

راینهارت به این دیدگاه اعتقاد داشت که :« هیچ فرمی در تئاتر نیست که فرم حقیقی هنر باشد.»

آثارش صداهای گوناگونی داشتند و هیچ تعریف فراگیری وجود نداشت که اصول زیربنایی فهم او را از این نمایشنامه ها بیان کند در نتیجه به نظر میرسید که او به همین راضی است که کار پشت کار بیرون دهد بدون اینکه هر کدام را مجزا مورد ارزیابی قرار دهد. قطعا راینهارت مبدع تمام سبک هایی که در آن ها کار می کرد نبود می توان گفت سبک ها خود به خود تحول میافتند. تجربه راینهارت بازتاب وضعیت کل اروپا در ابتدای قرن بود زمانی که سبک غالبی حاکم نبود و رویکردهای مختلف برای کسب رضایت تماشاچیان با هم رقابت می کردند برلین تحت تاثیر ناتورالیسم تآتر لیبر بود و هم تحت تاثیر درام سمبولیستی مترلینک و هوفمانشتال .

علاوه بر این اگر هیجانات حاصل از گرایش های اکسپرسیونیستی نویسندگانی چون بوشنر و ودکیند را هم در نظر بگیریم آمیزه ای از سبک ها را مشاهده خواهیم کرد که میزان تنوعشان شاید در تاریخ تآتر بی سابقه باشد. دست آورد راینهارت این بود که هر کدام از این مکاتب تآتری را وارد کارش می کرد و برای درک این دیدگاه‌های ناسازگار تعصب را کنار می‌گذاشت . از این رو راینهارت به دور از منازعات خصمانه‌ی گروه‌ها و دسته‌ها موضع خدشه ناپذیر خود را حفظ کرد و در اوج باقی ماند.

تلفیق سبک‌ها تنها در صورتی موفق خواهد بود که کارگردان بتواند همه عناصر را ذیل یک کلیت واحد دربیاورد. در کارهای سمبولیستی اولیه راینهارت ، رنگ ، صداو بافت در القای نمایش اهمیت یافتند. از آن پس طراحی صحنه نه کاری حاشیه‌ای بلکه عاملی اساسی در انتقال عواطف به حساب می‌آمد.

در سال 1935، راینهارت اولین و تنها فیلم سینمایی خود را در ایالات متحده از طریق برادران وارنر کارگردانی کرد، اقتباسی از فیلم اکسپرسیونیستی از رویای شب نیمه تابستان اثر ویلیام شکسپیر، با بازی میکی رونی، اولیویا دی هاویلند و جیمز کاگنی. این فیلم در یک نمونه بدنام از سانسور در آلمان نازی توسط وزارت تبلیغات توقیف شد. این نه تنها به خاطر اعتقاد جوزف گوبلز به این موضوع بود که اکسپرسیونیسم یک هنر منحط است، بلکه بیشتر به خاطر تبار یهودی کارگردان مکس راینهارت، آهنگساز موسیقی کلاسیک فلیکس مندلسون و تنظیم کننده موسیقی متن فیلم اریش ولفگانگ کورنگولد بود. گوبلز قبلاً کارش را به عنوان موسیقی منحط ممنوع کرده بود

شهامت جوهر شگفت انگیزترین کار راینهارت است. پذیرفتن مسئولیت کار در تمام سبک‌ها و سنت‌های موجود نمایشی، چیزی است که شهامت می‌طلبد. از این رو. آثار راینهارت در نظر کلی ، خود همچون نمایشی باشکوه است.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا