نماد سایت پایگاه خبری هفت گرد

معرفی مهمترین کارگردانان تئاتر جهان (قسمت ششم: آنتونن آرتو )

آنتونن آرتو و تئاتر شقاوت و وحشت

آنتونن آرتو

یکی از بزرگترین نظریه پردازان هنر تئاتر قرن بيستم بود و ایده و اصطلاح تئاتر مشقت از ابتکارات او است. جمعی از نظریه پردازان، کتاب “ تئاتر و همزادش “اثر آرتو را عهد عتیق تئاتر لقب داده اند .

او در سال 1921 وارد كار تئاتر شده و در سال 1926 با كمك «روژه ويتراك» نمايشنامه نويس سوررئاليست تماشاخانه «آلفرد ژاري» را پايه ريزی كرد. و  چهار نمايشنامه را در اين تئاتر به روي صحنه برد. وليكن به دليل ممانعت از فعاليت‌های او، گروه تحت رهبری‌اش از هم گسيخت و متلاشی شد. در سال 1935 نيز نمايشنامه «خاندان چن چي» را به اجرا درآورد كه اين نمايش نيز پس از هفده شب توقيف گرديد. سرانجام در سال 1948 در حاليكه بيشتر از پنجاه و یک بهار از زندگانی‌اش نمی‌گذشت دار فانی را وداع گفت. آرتو در دو سال آخر عمر دچار نوعی جنون شده و از سال 1945 در يك تيمارستان يا آسايشگاه روانی بستری بود.

شايد بتوان گفت كه جنون و مرگ آرتو همانند جنون و مرگ استريندبرگ ناشی از نوعی آرمانخواهی و لاجرم تضادی بود كه اين آرمان‌ها با واقعيات خشن و غير انسانی داشت. تضادی كه هر هنرمند بزرگ و صاحب انديشه‌ای  با اوضاع خصمانه و دَدمنشانه می‌يابد.

تئاتر شبه آیین

آرتو به عنوان یکی از بزرگترین نظریه ‌پردازان تئاتر در دهه 1930 به ارزش آیین برای تأثیر عمیق بر احساس مخاطب پی می‌برد و نوعی تئاتر شبه آیین را پیشنهاد می‌کند. در تئاتر شبه آیینی او نه خدایان بلکه انسان‌ها نقش محوری دارند. البته انسان‌هایی‌ که ‌به نوعی اَبَر انسان هستند و در مرز میان انسان و خدا زندگی می‌کنند.

بنابراين آنتونن آرتو، براي دستيابي به آنچه او دنياي درون مي ناميد، متوجه امور باطني، شهود و نوعي عرفان شده، و سعي میكند در تئاتر خود با دوری جستن از چهارچوب‌های فلسفی روشنفكرانه آن را به امری متافيزيكی و غير مادی تبديل كند. يا به اعتبار خود او تئاتر را به خاستگاه واقعی خود كه همانا آيين و مراسم آيينی است نزديك سازد. همان چيزی كه بعدها گروتفسكی نيز تحت تأثير آرتو در پی دستيابی‌اش بود.

رویکرد آرتو به آیین، حرکات موزون و نمایش‌های آیینی نوعی گریز هنری از تئاتری بود که به نظر بعضی از نظریه‌ پردازان آن زمان کاربرد‌ها و تأثیرات خود را از دست داده بود. میرهولد پیش از آرتو به لزوم این تغییر پی برده بود و برشت از زاویه دید خود آن را نفی کرده و راهکارهای مورد نظر خود را پیشنهاد داده بود. آرتو نیز در مخالفت با تمدن ماتریالیستی، عقل‌ گرا و گاهی ضد دینی زمان خود، روی ‌آوری به آیین و اسطوره را یکی از راه‌های برون‌ رفت از بحران می‌دانست.

درباره کتاب تئاتر و همزادش نوشته آنتونن آرتو

در كتاب «تئاتر و همزادش» آرتو می‌گويد:« در هر انسان نيروی ويژه و خارق العاده‌ای موجود است كه از طريق دستيابی به دنيای درون بايد آن را كشف كرد و در تئاتر از آن سود جست.» همان دنيای درونی كه گروتفسكی از آن ياد می‌كرد و اعتقاد داشت كه هنرپيشه می‌بايستی از طريق رياضت بدان دست يابد.

«تئاتر و همزادش» فراسوی یک بیانیه در مورد تئاتر، بینشی عمیق و فلسفی نسبت به زندگی و انسان است. آنتونن آرتو را نیچه‌ی دنیای تئاتر می‌دانند. وی از تبار هنرمندان عصیانگر و شوریده‌ای چون رمبو و ونگوگ است که از فضای مسموم و آلوده‌ی محیط و اجتماع خود در رنج بود و در طلب هوای تازه و هنری نو تا مرز جنون پیش رفت.

آرتو در این کتاب، تئاتری را که تنها مایه‌ی تفریح و سرگرمی تماشاگر باشد محکوم می‌کند. و به جستجوی نمایش خالص و ناب می‌رود که از تمامی امکانات صحنه بهره گیرد. و به کمک ابزار فرا زبانی مانند موسیقی، نور، حرکات و اشارات، به ناخودآگاه تماشاگر راه یابد، نیروهای شگفت انگیز درونی اش را فرا خواند، عصیانی در وجودش برانگیزد تا سرانجام او را به نوعی رهیدگی و پالایش رهنمون گردد. به همین جهت با شدت به تئاتر روانشناختی غرب که نمایش را به اسارت متن مولف و زبان گفتاری و ملفوظ درآورده است می‌تازد و بر اهمیت نقش کارگردان می‌افزاید. آرتو در جستجوی تئاتر ناب به سوی تراژدی باستان، نمایش‌های مذهبی قرون وسطی و تئاتر مشرق زمین باز می‌گردد.

تئاتر شقاوت

آرتو معتقد بود تئاتر بايد از «شدت» يا شقاوتي برخوردار شود تا از آن طريق بتواند مخاطب را ملزم به رويارويی و مواجهه با خود كند. بديهی است كه اين شدت و شقاوت جسمانی نيست. بلكه شدت و خشونتی روانی است.

آرتو که از او به عنوان پیام‌آور و پدر معنوی تئاتر تجربی نیز یاد می‌کنند در توضیح تئاتر مشقت می‌گوید: « این تئاتر قصد ندارد وظیفه پخش و انتشار اسطوره‌های بشر و زندگی مدرن را تماماً به سینما وا گذارد، بلکه درصدد است این وظیفه را به شیوه خودش به انجام رساند.»

تئاتر مشقت یا بی رحم آرتو علاقه ‌مندان زیادی را در جهان به خود جلب کرده که گاهی در دریافت و اجرای نظرات آرتو دچار سوء تفاهم شده اند.

خود آرتو سعی کرده بود مسئله خشونت یا بیرحمی را توضیح دهد و از سوء تفاهم جلوگیری کند. او گفته بود:‌«من تئاتری بی‌رحم را پیشنهاد می‌کنم ولی از وقتی که من این واژه بی‌رحمی را به زبان آورده‌ام همه خیال کرده‌اند منظورم خون است. ولی تئاتر بی‌رحم یعنی تئاتری دشوار و سبع، اول از همه برای خود اجراکننده. ‌از جنبه بازنمود هم، صحبت از شقاوت و بی‌رحمای نیست که هر کدام‌ مان با تکه تکه کردن تن یکدیگر، با بریدن اعضای بدن مان و یا مثل امپراتوران آشوری، با برافراشتن مناره‌ای از کیسه‌های پر از گوش یا بینی انسان‌ها، می‌توانیم علیه دیگری اعمال کنیم، بلکه از بی‌رحمی‌ای حرف می‌زنم بسیار هولناک‌تر و ضروری‌تر از آنچه که چیزها می‌توانند از بیرون بر ضد ما اعمال کنند

نمایش خشونت از سوی اجراگران برای تماشاگران را می‌توان شبیه به همذات پنداری ساختاری در تئاتر درمانی دانست. همذات پنداری ساختاری همان نقطه‌ای‌ است که در سایکو درام (تئاتر درمانی) به عنوان نقطه‌‌ اوج شناخته می‌شود. مرحله‌ای که روان‌پزشک به بیمار تبدیل می‌شود. بر همین اساس در تئاتر مشقت، اجراگر به بیمار تبدیل میشود تا تماشاگر با دیدن بیماری خود درمان شود.

به نظر آرتو بعید بود تماشاگر مقصودش را با ذهن منطقی دریافت کند از این رو پیشنهاد می‌کرد که شیوه‌هایش را از طریق حواس یا دستگاه عصبی به کار گیرند و حالت دفاعی تماشاگر را در هم شکنند. او با حمله به تماشاگر می‌کوشید مقاومت او را در هم شکند و از نظر اخلاقی و روحی تطهیرش نماید و برآن بود که در درجه ‌اول بر احساسات تماشاگر نفوذ کند نه بر تفکر آن‌ها، زیرا تماشاگر نخست تحت تأثیرحواسش است و با آن می‌اندیشد.

آرتو تئاتر شقاوتش را در مقابل کلیت دگرگون یافته ی تئاتر قرار می‌دهد و در مقایسه به این نتیجه می‌رسد که می‌بایست به شیوه‌ای امروزی و مدرن به مفهوم والای شعر که از تئاتر سرچشمه می‌گیرد و در پس اسطوره‌ ی تراژدی‌های بزرگ کهن نهفته است دست یابیم؛ و توان آن را داشته‌باشیم که مفهوم مذهبی تئاتر را بپذیریم بدون آنکه به تأمل و تعمق رؤیاهای پراکنده متوسل شویم.

او ماحصل این پذیرش و وصول آن را می‌داند و به نیروهای چیره و پرتوان مفاهیم بنیادین دست یافته و معتقد است که می‌توان بدان‌ها معرفت و آگاهی و تسلط داشت. آرتو خواسته‌اش را در یک جمله بیان می‌کند: «کنشی مقدس است که مرزهای واقعیت موجود انسانی را توسعه دهد و در این مسیر شهامت داشته باشد».

ارتباط با سورئالیست‌ها و فعالیت در سینما

او در سینما به عنوان منتقد، بازیگر و نویسنده فعالیت داشت. این فعالیت‌ها شامل بازی او در نقش ژان-پل مارا در فیلم «ناپلئون» اثر آبل گانس (۱۹۲۷) و نقش راهب مسیو در فیلم «مصائب ژاندارک» اثر کارل تئودور درایر (۱۹۲۸) می‌شود. آرتو همچنین تعدادی فیلمنامه نوشت که ده مورد از آن‌ها باقی مانده است. تنها یکی از این فیلمنامه‌ها در دوران زندگی او ساخته شد، فیلم «صدف و مرد روحانی» (۱۹۲۸). این فیلم به کارگردانی ژرمن دولاک، توسط بسیاری از منتقدان و محققان به عنوان اولین فیلم سوررئالیستی شناخته می‌شود، اگرچه رابطه آرتو با نتیجه نهایی فیلم متناقض بود. آرتو مدت کوتاهی با سوررئالیست‌ها مرتبط بود، اما در سال ۱۹۲۷ توسط آندره برتون اخراج شد.

قسمت اول – آندره آنتوان

قسمت دوم – کنستانتین استانیسلاوسکی

قسمت سوم _ ماکس راینهارت

قسمت چهارم _ وسوالد میرهولد

قسمت پنجم _ اروین پیسکاتور

خروج از نسخه موبایل