هفت اسطوره هنری و فرهنگی معاصر ایرانزمین – بخش نخست
اسطوره و هنر همواره در يك ارتباط دوسويه زيستهاند و از گذشتههای دور همراه با هم بودهاند. این اسطورهها مردان و زنانی برجسته و توانمند هستند که در غنای تاریخ و فرهنگ این سرزمین نقشی بیبدیل داشته و دارند.
به گزارش هفتگرد، اسطورههای هنری و فرهنگی سرزمینمان، بسیارشمارند و ما میکوشیم هر از گاهی به معرفی برخی از این اسطورههای هنری و فرهنگی معاصر بپردازیم.
1.کیهان کلهر
کیهان کلهر متولد سوم آذر 1342 در شهر اسلامآباد غرب یکی از شهرهای استان کرمانشاه است. او آهنگساز، نوازندهی تخصصی کمانچه و همچنین نوازنده سازهای تنبور، سهتار و شاهکمان است. وی از دوازدهسالگی بهشکل حرفهای به موسیقی پرداخت و در هفده سالگی به ایتالیا مهاجرت کرد و پس از چندی راهی کانادا شد و در رشته آهنگسازی از دانشگاه کارلتن اتاوا فارغالتحصیل شد.
امروزه همگی کلهر را بهواسطه نوای بیبدیل کمانچهاش میشناسند او الگو خود در نوازندگی کمانچه استاد علیاصغر بهاری میداند. کلهر ابتدا با گروه دستان کار جدی خود را آغاز کرد که حاصل آن اجرای کنسرتی در تالار وحدت با آواز ایرج بسطامی بود. اما شهرت او بهواسطه حضور در آلبوم شب، سکوت، کویر است که با آواز محمدرضا شجریان اجرا شد.
آهنگسازی و خلاقیتی که وی در این کار اجرا کرد این آلبوم را به یکی از معروفترین و پُرفروشترین آلبومهای دو دهه اخیر تبدیل کرد. او در این کار از نوازندگان مناطق بومی ایران مانند حاج قربان سلیمانی نوازندهی دوتار خراسانی، علی آبچوری نوازنده قوشمه و حسین ببی دایره نواز استفاده کرد. کلهر تلاش زیادی برای معرفی موسیقی اصیل ایرانی تا به امروز انجام داده است. او با انجام دادن پروژههای موسیقی مختلف با هنرمندان مختلفی در اطراف عالم به شهرتی جهانی دست یافته است. او در این باره میگوید “همنشینی با گروههای موسیقی بینالمللی سبب پیشرفت هم من شده هم موسیقی ایرانی و باعث شده موسیقی ایرانی بین شنوندههایی برود که تا به حال نرفته و هدف همین است” او در همکاری که با گروه جاده ابریشم داشت (گروه موسیقی چند ملیتی است) کیهان کلهر بههمراه اعضای گروه موفق به کسب جایزه گِرمی شد.
از آلبومهای کار شده او در داخل ایران میتوان به زمستان است، بی تو بسر نمیشود، فریاد، ساز خاموش، شب سکوت کویر، سرود مهر، در آیینه آسمان، سفر به دیگر سو، نخستین دیدار بامدادی، تا بیکران دوردست، شهر خاموش و شبهای فیروزهای نیشابور به همراه یویوما ویولنسل نواز بزرگ چینی اشاره کرد. دیدگاه او در مورد جهانیبودناش چنین است “خودکوچکبینی بزرگ تاریخی در ما هست که همیشه احساس میکنیم از همه مخصوصاً از غربیها پایینتریم در باورم جهانی بودن این است که بقیه بفهمند فرهنگ ما بسیار قدیمی و کهن است و نقش مهمی در شکلگیری تمام زوایای فرهنگی دنیا داشته و این موسیقی زاییده تاریخی و اجتماعی این فرهنگ قدیمی است.
2.محمود فرشچیان
محمود فرشچیان در سال 1308 شمسی در دیار هنرپرور اصفهان تولد یافت، پدرش حاج غلامرضا فرشچیان نماینده شرکت فرش اصفهان بود و در قالیبافی دست داشت. آشنایی با این هنر اصیل در سرنوشت فرزند خانواده تاثیر گذاشت و مسیر آیندهاش را مشخص ساخت. فرشچیان بعد از تحصیلات مقدماتی ساعتهای فراغت از کار را زیر نظر استاد فقید مرحوم حاج میرزا آقا امامی (اصفهانی) به فرا گرفتن نقاشی دل بست. او در همان سنین با آن احساسی که داشت بیشتر از همه بهتنوع کار و ابتکاراتی نو راغب بود و شاید همان حساسیت در نحوهی کار موجب شد که به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان برود. در هنرستان زیر نظر استاد عیسی بهادری در رشتهی نقاشی بهشیوه مینیاتور یعنی همان رشتهای که با تمام وجودش به آن دلبسته بود مشغول به-کار شد.
فرشچیان علاوه بر نقاشی گاهگاهی نیز شعر میسرود غزلیاتی که وی سروده در تذکرهی شعرای معاصر اصفهان بهچاپ رسیده است. طراحی قالی و سرامیکسازی از دیگر کارهایی بود که فرشچیان در نهایت دقت و کوشش در این مرکز فرا گرفت. در سرامیکسازی بهچنان درجهای از مهارت رسید که در سال 1328 عیسی بهادری یکی از گلدانهای ساخت او را به آرتور پوپ هنرشناس مشهور اهدا کرد. در سال 1329 پس از دریافت دیپلم بهخدمت زیر پرچم احضار شد. وی در محیط نظام نیز توانست چند اثر ارزنده بهوجود بیاورد که از آن میان میتوان به تابلوی “صوفیان رقصکنان ساغر شکرانه زدند” اشاره کرد. این تابلو مورد توجه دربار پهلوی قرار گرفت و بههمین جهت نشان هنر نظامی دریافت کرد.
اشتیاق به ادامه آموختن و آشنایی هرچه بیشتر با دنیای هنر، فرشچیان را نخست به اروپا و سپس به آمریکا کشانید و او با حفظ هویت ایرانی و با صرف وقت در موزهها و کتابخانه های جهان شیوه کار خود را غنا بخشید. افتخارات و امیازات متعددی زندگی هنری و حرفهای فرشچیان را متمایز ساخته و آثارش نیز خواهان بسیار داشته است. نخستین نمایشگاه انفرادی از نقاشیهای او را در سال 1328 در مرکز فرهنگی ایران و انگلیس در اصفهان برگزار کردند، در سال 1333 نمایشگاه دیگری از کارهای او در قصر چهلستون تشکیل یافت. نمایشگاه سال 1339 در استانبول هنر او را به جهانیان شناساند. از آن زمان تاکنون نمایشگاههای متعددی از آثار فرشچیان درسراسر دنیا دایر گردیده است و جوایز بسیاری را در ایران و اروپا به خود اختصاص داده است.
نگاهی به آثار فرشچیان بهخوبی نشان میدهد که سلیقه او در زمینه منابع هنر ایران به مرور زمان متحول شده است. آثار او سرشار از دادههای گرانبهایی در زمینهی فرهنگ ایران است. وی هماکنون در نیوجرسی آمریکا ساکن است و سفرهای دورهای و فصلی به ایران دارد. و موزه محمود فرشچیان که بیش از 50 اثر از او را در خود جای داده به سال 1380 در مجموعه کاخ سعدآباد تهران افتتاح شد.
3.علیاکبر دهخدا
علیاکبر دهخدا بهسال 1258 هجری شمسی در کوچه قاسمعلیخان در محله سنگلج تهران متولد شد. دهخدا یکی از بهوجودآورندگان بزرگ سبک نثرنویسی جدید و سخنوران بهنام ایران است. دهخدا تحصیلات خود را در تهران بهپایان رساند و پس از آن سفری به اروپا داشت. پس از بازگشت در روزنامه صوراسرافیل با میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان صوراسرافیل همکاری کرد.
او علاوه بر نگارش مقالات اساسی در روزنامه با امضای خود و تنظیم اخبار و سایر مطالب در صفحه هشتم روزنامهی صوراسرافیل مقالات فکاهی تحت عنوان “چرند و پرند” با امضای مستعار “دخو” مینوشت. این مقالات بیشتر جنبه انتقادی داشت و بهواسطه سبک خاصی که تا آن تاریخ در دنیای روزنامهنگاری بیسابقه بود شهرت زیادی یافت. شیوهی نگارش دهخدا باعث بالا رفتن تیتراژ روزنامهی صوراسرافیل شد و در مدت کوتاهی آن روزنامه در ردیف یکی از روزنامههای بی-نظیر و کثیرالانتشار محسوب شد. تا اینکه پس از بمباران مجلس شورای ملی و شهادت میرزا جهانگیر خان روزنامه مذکور مدتی تعطیل شد و دهخدا و پنج نفر دیگر از مخالفین حکومت وقت به اروپا تبعید شدند. دهخدا در مدت تبعید خود مدتی در سویس و فرانسه بهسر برد. پس از خلع محمدعلیشاه از سلطنت دوباره به ایران بازگشت و بهعنوان نماینده مردم تهران و کرمان به مجلس شورای ملی راه یافت.
در سال 1292 با آغاز جنگ جهانی اول و اتمام حجت روسیه تزاری و جریان معروف به مهاجرت آزادیخواهان به استانبول، بغداد و برلین، دهخدا به دعوت و مصلحتاندیشی خوانین بختیاری به چهارمحال رفت و تا پایان جنگ به ایل بختیاری پناهنده شد و فکر اولیه تدوین لغتنامه و امثالوحکم از همین ایام بهخاطر او خطور کرد. دهخدا در سال 1299 فیشبرداری برای دو اثر عظیم لغتنامه و امثالوحکم را آغاز کرد و درسال 1308 موفق به انتشار دوره چهارجلدی امثالوحکم از سوی وزارت فرهنگ شد و در سال 1318 جلد اول لغتنامه را بهچاپ رساند. پس از پایان جنگ جهانی اول دهخدا از فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کرد و در دوره حکومت پهلوی اول بهکارهای فرهنگی مشغول شد. مدتی ریاست وزارت معارف (فرهنگ)، ریاست تفتیش وزارت عدلیه (دادگستری) و ریاست مدرسه سیاسی را بهعهده داشت و از زمان تاسیس دانشگاه تهران به سال 1313 ریاست دانشکده حقوق و علوم سیاسی را تا سال 1320 بهعهده داشت. پس از آن با تصویب شورایملی برای چاپ لغتنامه دهخدا تمام وقت خود را صرف تدوین این اثر ارزشمند کرد.
علیاکبر دهخدا بهتاریخ هفت اسفند 1334 در تهران در گذشت. و در گورستان ابنبابویه شهرری بهخاک سپرده شد. از اوست ” ای مرغ سحر چو این شب تار/ بگذاشت ز سر سیاهکاری؛ وزنفخهی روحبخش اسحار/ رفت از سر خفتگان خماری؛ بگشود گره ز زلف زرتار/ محبوبهی نیلگون عماری؛ یزدان بکمال شد نمودار/ و اهریمن زشتخو حصاری؛ یادآر زشمع مرده یادآر…
4. کمالالملک
میرزامحمد غفاری ملقب به کمالالملک نقاش مشهور ایران در حدود سنه 1270 هجری در کاشان متولد شد. سالهای ابتدایی زندگی را در کاشان سپری کرد و پس از طی دورهی تحصیلات مقدماتی درسن پانزده سالگی بهتهران آمد و وارد مدرسه دارالفنون شد بعد از سه سال در موقع امتحانات آخر سال که ناصرالدینشاه بهمدرسه آمده بود یکی از آثار سیاهقلم کمالالملک را دید و مورد توجهاش واقع شد و از آنجا که اتاقی درعمارت بادگیر کاخگلستان برای امور نقاشی دایر بود در آنجا بهدستور ناصرالدینشاه مشغول نقاشی شد و پس از چهارسال لقب نقاشباشی دربار را دریافت کرد و در سال 1310 هجری علاوه بر انعامات و جوائز از طرف شاه ملقب به کمالالملک شد و تابلوی تالار آئینه اولین تابلوئی است که به امضا کمالالملک تهیه شده است و این تابلویی است که هنوز به فرنگ نرفته بود و به علم پرسپکتیو در نقاشی تسلط نداشت.
ناصرالدین شاه کمالالملک را بینهایت مورد عطوفت و التفات قرار داد خودش اینگونه نقل کرده است «هر وقت تابلوئی برای شاه میساختم مدتی ملاحظه و تعریف میکرد و پس از آن تابلو را روی زمین خوابانده و امر میکرد کیسههای اشرفی میآوردند و بهقدری اشرفی روی تابلو میریخت که سطح آن از اشرفی پوشیده میشد آنوقت اشاره میکرد بردار..» کمالالملک بهتاریخ 1314 هجری به اروپا رفت و به-مدت سه سال در آنجا به مطالعه و نقاشی پرداخت در این زمان در موزههای لوور و ورسای و غیره بالغ بر دوازده تابلو از روی کارهای اساتید شهیرغرب چون رامبراند تهیه کرد که پس از مراجعت با خود به ایران آورد. در دوره مظفرالدین شاه قاجار کمالالملک از اینکه گاهگاهی مجبور بود بنا به ذوق و سلیقه درباریان نقاشی کند تصمیم گرفت مدتی از ایران خارج شود و بهمدت دو سال در بغداد اقامت کرد و تابلوهای معروفی نظیر یهودیهای فالگیر در بغداد، زرگر بغدادی و شاگردش و میدان کربلا حاصل این سفر او بودند. پس از آن مظفرالدینشاه با اصرار زیاد کمالالملک را به ایران دعوت کرد و او در سال 1323 قمری به ایران مراجعت کرد اما وی به بهانه رعشه دست از اطاعت اوامر شاه و ساختن تابلو برای او سرباز زد و چون بازگشتش مصادف با انقلابات مشروطیت ایران بود در این نهضت شرکت کرد و مقالاتی در جراید انتشار داد.
در سالهای بعد با تاسیس مدرسهی صنایع مستظرفه بهمدیریت آن منصوب شد و پس از چندی بهدلیل اختلافاتی که با وزیر معارف وقت بر سر استقلال مدرسه پیدا کرد از کاردولتی و تدریس دست کشید ودر سال 1347قمری به ملک شخصی خود در حسینآباد نیشابوررفت و سرانجام به تاریخ 1359 قمری (1319 شمسی) بر اثر کهولت سن در سن 93 سالگی دار فانی را وداع گفت.
5.محمدحسین بهجت تبریزی –شهریار
سید محمد حسین بهجت تبریزی مشهور به شهریار در سال 1283 هجری در تبریز متولد شد. پدر وی یکی از مردان شریف و درستکار و از وکلای درجه اول تبریز و اهل ادب بود. شاعر ایام کودکی را که مصادف با انقلاب تبریز بود در قریه های شنگولآباد، قیش قرشان و خشگناب به سر برد.
در مکتب روستا قرائت گلستان و دوره اول متوسطه را در مدرسه متحده و فیوضات تبریز گذراند و در سال 1300 به تهران آمد. پس از آن تحصیلات متوسطه را در مدرسه دارالفنون به پایان رسانید و بعداً وارد مدرسه عالی طب شد. هنگامی که در سالهای آخر مدرسه ی پزشکی مشغول تحصیل بود، دل به گروگان عشق داد و به ثریائی مهسیما دل بست و دو سالی پیوسته در کنار او بود و به واسطه آشنایی خانوادگی از دیدارش بهرهمند میشد. ثریا در اثر اصرار مادربه خانه شوهر رفت و شهریار برای همیشه آرامش خویش را از دست داد. رنج و اندوه شهریار را پایانی نبود تا اینکه با شخصی برخورد کرد که راههای طریقت را طی کرده و به مقاماتی نائل آمده بود وی تحت تاثیر جذبه و قدرت او قرار گرفت و مسیر دیگری در پیش گرفت.
مهمترین واقعه زندگی شهریار دلبستگی به ثریا و درد هجران اوست که در اکثر غزلیات او نشان برجستهای دارد از اوست ” شب است و چشم به راه ستاره سحرم/ که تا سپیده دم امشب ستاره میشمرم؛ بگوی گلشن جانان کشیدهام پر و بال/ اگر زسنگ ستم نشکند بال و پرم” اشعار شهریار را میتوان به سه دسته دسته تقسیم کرد، 1- اشعاری که به سبک کلاسیک گفته است و در آنها تاثیر افکار منتقدین بهوضوح دیده میشود 2- اشعاری که به سبک رمانتیک گفته است و در آنها شاعر بهدنبال تجربه شخصی میرود 3- اشعاری که در آنها مسائل اجتماعی مطرح شده و شاعر از سبک رئالیسم پیروی میکند. در بیشتر غزلیات و قطعات و برخی قصاید شهریار تاثیر بزرگان شعر فارسی دیده میشود و شاعر تشبیهات و مضامین و حتی ترکیبات آنها را در شعر خویش مکرر میکند.
شهریار در اینباره اینطور گفته است “این بنده اگر حمل بر تواضع درویشی نشود، خود را خیلی به اشکال و با چندین گذشت و اغماض میتوانم شاعر بدانم ولی با اطمینان کامل معتقدم که هرگز به کمال شعر نرسیدهام و تاکنون نشده است که شعری از خواجه بزرگوار بخوانم و از بضاعت خود شرمسار نشوم در زبان فارسی به عقیده این حقیر در درجه اول شعر حافظ است که کاملاً به حد کمال رسیده و تمام اجزای آن در لایتناهی است.” او در وصف حافظ سروده است “حافظا چشمه اشراق تو جاویدانی است/ تا ابد آب از این چشمه روان خواهد بود” شهریار در سرودن اشعار به زبان ترکی نیز چیرهدست است و منظومه زیبا و مفصلی به این زبان به نام حیدر بابا سروده است. شهریار در شهریور 1367 بر اثر بیماری جهان فانی را وداع گفت.
6. پروین اعتصامی
از میان شعرای معاصر کمتر کسی مانند پروین توانسته است در دلها رسوخ کند، و باز کمتر کسی بهقدر او توانسته قبول عامه داشته باشد. در فاصله کوتاهی دیوانش چندینبار چاپ و منتشر شد و هر بار از طرف مردم مورد استقبال قرار گرفت. پروین دختر یوسف اعتصامی “اعتصامالملک” از ادبا و نویسندگان ایران و مدیرمجله بهار بود. در محضر چنین پدری پروین مقدمات نخستین شعر و ادب را فرا گرفت. پدرش که پروین دیوان خود را به او هدیه کرده بیش از همه در تربیت استعداد او دخالت داشته است. پدرش نخستین منتقد آثار او بود و اولین آثار پروین نیز در مجله بهار منتشر شد. هنگامیکه اشعار او انتشار یافت کمتر کسی گمان میبرد گویندهی این اشعار دختری باشد تا جائیکه برای رفع این شبهه پروین این رباعی را منتشر کرد “از غبار فکر باطل پاک باید داشت دل/ تا بداند دیو کاین آئینه جای گرد نیست؛ مرد، پندارند پروین را، چه برخی ز اهل فضل/ این معما گفته نیکوتر که پروین مرد نیست.” در ایرانی که تعداد مدارس دخترانه انگشت شمار بود ظهور چنین شاعر بلند پایهای در میان زنان عجیب بود.
پروین در سال 1285 در تبریز متولد شد. تحصیلات متوسطه را در تیرماه سال 1303 شمسی در مدرسه دخترانه تهران با موفقیت به پایان رساند. در جشن فارغالتحصیلی خود مقالهای با عنوان زن و تاریخ برای حاضران خواند. در بخشی از این سخنرانی پروین گفت ” در میان امواج و توفان در حوادث واراده بر شرق، قسمتی از عجز و عدم موفقیت شرقیان بر این سبب است که به تربیت زنان التفات نکردند. آنها را عضو باطل بشریت پنداشته، نصف قوای خود را ضایع نمودند. مادران نومید، اولاد خودشان را به بیدانشی بزرگ کردند…. ایران، وطن عزیز ما که مفاخر و ماثر عظیمه آن زینت افزای تاریخ جهان است. ایران که تمدن قدیمش اروپای امروز را رهین منت و مدیون نعمت خویش دارد از مصائب و شدائد شرق سهم وافر برده؛ اکنون دنبال گمگشته خود میدود و به دیدار شاهد نیکبختی میشتابد…” پروین پس از پایان دوران تحصیلات در همان دبیرستان که درس خوانده بود به مدت دو سال ادبیات فارسی و انگلیسی را تدریس کرد.
سرودههای پروین زیبا، رسا و دلنشین است برخی از شعرهای پروین ما را به گذشتههای دور میبرد زمانی که محتسب، پلیس امروزی بود و قاضی، مظهر قدرت بیچون و چرا بود. گفتوگوهایی نظیر گفتوگوی سیر و پیاز، سوزن و رفوگر، الماس و زرگر گفتوگوهایی است که در زندگی اجتماعی همیشه کاربرد دارد. وی بهتاریخ فروردین سال 1320 شمسی در اثر بیماری حصبه در سن 34 سالگی دارفانی را وداع گفت پروین را در قم، مقبره خانوادگی و کنار مزار پدر به خاک سپردند و شعری از او بر سنگ مزارش حک شد ” خاک در دیده بسی جان فرساست/ سنگ بر سینه بسی سنگین است”
7.سهراب سپهری
سهراب سپهری از جمله شاعران انگشت شمار معاصر است که در بررسی چهرههای گوناگون شعر معاصر میتوان به شعرهای او استناد جست. سپهری از مردم کاشان و از خاندان لسانالملک، ادیب و مورخ عصر قاجار است. وی به سال 1307 شمسی در کاشان متولد شد ولی بیشتر سالهای عمر را در تهران به سرآورد. او، فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبا از دانشگاه تهران است. او را هم بهعنوان شاعر میشناسند و هم نقاشی توانمند. و در هر دو رشته هنری صاحب سبک است. هرچند که در نقاشی میتوان جای پای نقاشان ژاپنی و شیوه آنان را درکار او دید و در شعر تاثیر عرفان بودایی به چشم میخورد.
همزمان با امضای فرمان مشروطیت، در حوزه ادبیات فارسی بهویژه شعر، اتفاقاتی افتاد که منجر به تغییرودگرگونی و یک انقلاب ادبی شد. شاعرانی چون لاهوتی، شمس کسمایی، جعفر خامنهای و تقی رفعت به تبعیت از شاعران اروپا به سرودن اشعاری پرداختند که دیگر در آن خبری از تساوی مصراع ها و هجاها و جایگاه ثابت قافیه ها نبود. با ظهور نیما یوشیج این روند به اوج خود رسید. سپس پیروان او خصوصاً اخوان ثالث، سهراب سپهری، احمد شاملو و فروغ فرخزاد راه او را ادامه دادند. سپهری از پیروان وفادار شعر نیمایی است. شعر او آهنگین و دلنشین است و بسیاری از احساساتش را با به کارگیری اسطوره و نماد بیان کرده است.
آثاری که در قلمرو شعر از او انتشار یافته چنین است؛ مرگ رنگ، زندگی خوابها، آواز آفتاب، شرق اندوه، شعر بلند “صدای پای آب” ،شعر بلند مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه و کتاب اتاق آبی. بررسی اشعار سپهری از زوایای گوناگون است که بر بنیادهای شعر او متکی است. وقتی مجموعهای از اشعار سپهری را به قصد مطالعه از هم می گشایی محیط پیرامون گویی به-فراموشی سپرده میشود. اندک اندک، از خود رها میشوی و در افسون کلمات شعر سپهری، دیگر نه صداهای کَرکننده خیابان میتواند از حصاری که شاعر با کلمات شعر خود به دور خواننده کشیده است بگذرد و نه فریاد زندگی، نه نعره های صاعقه وار هیولاهای پرنده می تواند آرامش خواننده را برهم زند و نه آواز امیدها و آرزوهای انسانهایی که در ستیز با پلیدیها و سیاهیها مرگ را در آغوش میگشایند. از اوست “روزها و شبها رفت/ من به جا مانده در این سو/ شسته دیگر دست از کارم/ نه مرا حسرت به رگها میدوانید آرزویی خوش/ نه خیال رفتهها میداد آزارم…” در نقاشی نیز او از دستاوردهای زیبایی شناختی شرق و غرب بهرهمند گشته بود که این تاثیرها در آثارش جلوه گر بودند.
او در آخرین دوران کاریاش به تکنیکی از بافتگذاری دست یافت که تا به امروز برای بسیاری از هنرمندان دست نیافتنی به نظر میرسد. سپهری به سال 1359 شمسی در اثر ابتلا به سرطان خون دارفانی را وداع گفت و در صحن امامزاده سلطان علی واقع در روستای مشهد اردهال به خاک سپرده شد.