هفت اسطوره هنری و فرهنگی معاصر ایرانزمین – بخش دوم
اسطوره و هنر همواره در يك ارتباط دوسويه زيستهاند و از گذشتههای دور همراه با هم بودهاند. این اسطورهها مردان و زنانی برجسته و توانمند هستند که در غنای تاریخ و فرهنگ این سرزمین نقشی بیبدیل داشته و دارند. تاریخ ما پر است از مردان و زنانی که در عصر و زمانه خود نه تنها زندگی، بلکه یاد و نامشان را بر صفحه تاریخ حک کردهاند. صحبت از افرادی است که توانستهاند با اقداماتی بر تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین تأثیرگذار باشند.
به گزارش هفتگرد، اسطورههای هنری و فرهنگی سرزمینمان، بسیارشمارند و ما میکوشیم هر از گاهی به معرفی برخی از این اسطورههای هنری و فرهنگی معاصر بپردازیم.
1.محمد تقی بهار
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی (درگذشتهٔ ۱۲۲۹)، قصیدهسرای سرشناس عهد فتحعلیشاه میدانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید. مادرش اهل گرجستان ( از یک خانوادهٔ گرجی، که در دورهٔ عباس میرزا به ایران آمده بودند) بود.مادرش نیز مانند پدر اهل سواد، شعر و دانش بود. میگوید که پدرش ترجمههای الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه میآورد و با صدای بلند برای افراد خانواده میخواند و چون خسته میشد، مادرش خواندن را ادامه میداد.
بهار در چهارسالگی به مکتب رفت و در ششسالگی فارسی و قرآن را بهخوبی میخواند. از هفتسالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود و از پدر خود جایزه دریافت کرد.
او از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۷۸ تحصیلاتش را در مدرسه ادامه داد و علاوه بر مدرسه در محفل پدرش نیز میآموخت. در سال ۱۲۸۰ پدرش که او را از شاعری منع و به کاسبی تشویق کرد اما او دنباله کار شعر را رها نکرد.
در سال ۱۲۸۳ پدرش فوت شد و مسئولیت سرپرستی خانواده به دوش بهار افتاد ولی او تحصیلات ادبی خود را با وجود تمام مشکلاتی که داشت ادامه داد و در همین سال لقب پدرش – ملک الشعرایی آستان قدس- را از مظفرالدین شاه دریافت کرد.
محمدتقی بهار بار نخست در مشهد ازدواج کرد. از این ازدواج صاحب فرزندی نیز شد. اما عمر همسر و فرزند وی بسیار کوتاه بود. بهار پس از آمدن به تهران، در سال ۱۲۹۸ خورشیدی، با شاهزاده خانم سودابه صفدری از نوادگان فتحعلی شاه قاجار ازدواج کرد. آشنایی آنها را معتصمالسلطنه فرخ، دوست قدیمی بهار، فراهم کرد.
بهار بقیهٔ عمر را با همین همسر به سر برد. سودابه صفدری را پس از ازدواج، به خواست ملکالشعراء، «بهار جون» صدا میکردند. وی زنی مدیر و مقتدر بود که اداره همه کارهای خانه و زندگی به عهده وی بود. حاصل این ازدواج فرزندانی به نامهای «هوشنگ ملک، ماه ملک، ملک دخت، پروانه، مهرداد و چهرزاد» شد.
در سال ۱۳۲۹ بهار به بیماری سل مبتلا شد و همان سال دولت پاکستان از او دعوت رسمی به عمل آورده بود که او به علت بیماری این دعوت را رد کرد. همچنین به ریاست او در تهران «جمعیت ایرانی هواداران صلح» تشکیل شد و با وزارت فرهنگ نیز قراردادی برای تألیف کتاب «سبک شناسی شعر فارسی» بست که به علت بیماری ناتمام ماند.
بهار قصیده «جغد جنگ» را در ستایش صلح سرود و سرانجام در سال ۱۳۳۰ بر اثر بیماری سل درگذشت.
پیکر او از مسجد سپهسالار تا آرامگاه ظهیرالدوله در شمیران تشییع و در همانجا به خاک سپرده شد.
آثار محمدتقی بهار:
کتابها:
حوال فردوسی، تاریخ تطور شعر فارسی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، چهارخطابه، دستور پنج استاد، دیوان اشعار، زندگانی مانی، سبک شناسی، شعر در ایران، فردوسی نامه، یادگار زریران.
تصحیحها:
تاریخ بلعمی، تاریخ سیستان، رساله نفس، شاهنامهفردوسی، مجملالتواریخ والقصص، منتخب جوامع الحکایات و لوامع الروایات عوفی
2. فروغ فرخزاد
فروغ، ظهر روز شنبه، ۸ دیماه ۱۳۱۳ هجری شمسی در تهران، خیابان عینالدّوله، کوچهٔ مهدیه، از پدری تفرشی و مادری کاشانی بهدنیا آمد. پوران فرخزاد، خواهر بزرگتر فروغ، چندی پیش اعلام کرد فروغ روز هشتم دیماه متولد شده و از اهل تحقیق خواست تا این اشتباه را تصحیح کنند. فروغ فرزند چهارم توران وزیریتبار و سرهنگ محمد فرخزاد است.
ازدواج با پرویز شاپور
فروغ فرخزاد در سالهای ۱۳۳۰ در ۱۶ سالگی با پرویز شاپور، طنزپرداز ایرانی که پسرخالهٔ مادر وی بود، ازدواج کرد. این ازدواج در سال ۱۳۳۴ به جدایی انجامید. حاصل این ازدواج، یک پسر به نام کامیار (۲۹ خرداد ۱۳۳۱–۲۵ تیر ۱۳۹۷) بود. فروغ پیش از ازدواج با شاپور، با وی نامهنگاریهای عاشقانهای داشت. این نامهها به همراه نامههای فروغ در زمان ازدواج این دو و همچنین نامههای وی به شاپور پس از جدایی از وی، بعدها به دست کامیار شاپور و عمران صلاحی در کتابی به نام «اولین تپشهای عاشقانهٔ قلبم» منتشر شد.
فروغ فرخزاد (۸ دی ۱۳۱۳ – ۲۴ بهمن ۱۳۴۵) شاعر برجسته و مستندساز معاصر ایرانی بود.
آثار فروغ فرخزداد
او شش دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای شایان شعر معاصر فارسیاند. فروغ با مجموعههای اسیر، دیوار و عصیان در قالب شعر نیمایی کار خود را آغاز کرد. سپس آشنایی با ابراهیم گلستان، نویسنده و فیلمساز سرشناس ایرانی، و همکاری با او، موجب تحول فکری و ادبی در فروغ شد.
او در بازگشت دوباره به شعر، با انتشار مجموعهٔ تولدی دیگر، ستایش گستردهای برانگیخت. سپس مجموعهٔ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را منتشر کرد تا جایگاه خود را در شعر معاصر ایران بهعنوان شاعری بزرگ تثبیت کند. آثار و اشعار فروغ به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شدهاند.
فروغ فرخزاد از عامهترین جلوههای فرهنگی فمینیسم در تاریخ ایران بوده است. شعرها و گفتاوردهای فروغ در طی زندگی کوتاه هنری خود مورد تحسین منتقدان و محبوبیت فراوان نزد مردم و ادبیات دوستان بوده است.
فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر واژگونی خودرو درگذشت.
3. مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث در دهم اسفند سال ۱۳۰۷در شهر مشهد به دنیا آمد. شاعری معروف که تخلص وی در اشعارش م.امید بود. مهدی اخوان ثالث موسیقی پژوه بود و در موسیقی ایرانی نیز فعالیت داشت، وی در اولین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر منتخب و برگزیده بود.
پدر این شاعر پرآوازه علی نام داشت. پدرش یکی از سه برادری بود که از فهرج، روستایی در استان یزد کوچ کرده و به مشهد رفته بود به همین سبب آنها نام خانوادگیشان را اخوان ثالث گذاشتند، معنی اخوان ثالث برادران سه گانه میباشد.
اخوان در مدرسه فنی (دبیرستان) مشهد تحصیل می کرد و تا سن بیست سالگی در مشهد بود، سپس به تهران آمد و در اطراف تهران چند سالی مشغول به کار آموزگاری شد و از دهه چهل از طرف وزارت فرهنگ برای خدمت در کتابخانه ملی انتخاب شد.
اشعار اخوان ثالث بیشتر در مورد مسائل اجتماعی است و در بعضی مواقع نیز اتفاقات زندگی مردم را به تصویر کشیده و به وصف حوادث در اشعارش پرداخته است. اخوان سبک حماسی را در اشعارش با صلابت و سنگینی شعر خراسانی ترکیب کرده، اشعارش ترکیبات نو و جدیدی دارد همچنین وی در شعر کلاسیک فارسی نیز تبحر داشت و اشعاری به سبک نو نیز سروده است.
اخوان در سرودن اشعارش از فردوسی که سبکی حماسی داشت، و نیما یوشیج که شعر نو می سرود الهام گرفت و این شاعر، اشعاری با هر دو سبک حماسی و نو از خود به جای گذاشته، اخوان به نوازندگی تار نیز آشنا بود و در موسیقی ایرانی دارای مقام بود.
تبحر اخوان در سبک شعر حماسی است و درون مایههای حماسی را در اشعارش مزین به استعاره و نماد می کند. تصویری که از خوان ثالث در اذهان باقی است گویای این است که این شاعر به نوعی پیامآوری روی آورده و از نظر اعتقادی آمیزهای از آراء عدالتخواهی و تاریخ ایران باستان خلق کرده و ایران دوستی او جنبه نژادپرستانه یافته است.
در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شعرهای اخوان، روزنهای برای تحولات فکری و اجتماعی جوانان و هنرمندان آن دوره بود و جوانان و هنرمندان آن دوره با خواندن اشعار اخوان در زندگی به نگرش تازهای رسیدند.
اخوان ثالث چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریورماه سال ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت. او در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شدهاست.
4.قمرالملوک وزیری
قمرالملوک وزیری که نام شناسنامهاش پیشتر «قمرخانم سید حسینخان» بود، نخستین زن در دوران تاریخ معاصر ایران بود که بیحجاب به خوانندگی در حضور مردان پرداخت. از او بهعنوان پرآوازهترین خواننده زن آوازهای سنتی ایران یاد میشود.
قمر در ۱۲۸۴ خورشیدی در تاکستان چشم به جهان گشود. پدرش سید حسن چهار ماه پیش از تولد او درگذشته بود. از دامان مادرش که طوبی نام داشت بیش از هشت ماه بهرهمند نشد و از هشت ماهگی تحت تکفل و سرپرستی مادربزرگش خیرالنساء ملقب به افتخارالذاکرین قرار گرفت.در هجده ماهگی مادرش به دلیل ابتلا به بیماری حصبه درگذشت و از این زمان تحت سرپرستی مادربزرگش که روضهخوان زنانه حرم ناصرالدین شاه بود قرار گرفت. او در جایی گفتهاست: «من مدیون تربیت اولیهٔ خودم هستم، چراکه همان پامنبری کردنها به من جرات خوانندگی داد.»
در جوانی پس از آشنایی با مرتضی نیداوود با ردیف موسیقی ملی آشنا شد و راهش را برای کسب تجربیات از استادان دیگر هموار ساخت. کار پیشرفت قمر در مدتی کوتاه به آنجا رسید که کمپانی هیزمسترزویس بهخاطر ضبط صدای او دستگاه صفحهپُرکُنی به تهران آورد. بعد از آن کمپانی پولیفون هم آمد. به گفته ساسان سپنتا و امیرجاهد ۲۰۰ صفحه از قمر ضبط شدهاست.
قمر نخستین کنسرت خود را در سال ۱۳۰۳ در گراند هتل برگزار کرد. روز بعد نظمیه از او تعهد گرفت که بیحجاب کنسرت ندهد، زیرا در آنزمان، زنان بیچادر را در خیابانها دستگیر میکردند و به کلانتریها و بازداشتگاهها میبردند. اما این اتفاق باعث ریختن ترس زنان از خوانندگی و ورود خوانندگان دیگری چون ملوک ضرابی و روحانگیز شد.
قمر عواید کنسرت را به امور خیریه اختصاص میداد. او در سفر خراسان در مشهد کنسرت داد و عواید آنرا صرف آرامگاه فردوسی کرد. در همدان در سال ۱۳۱۰ کنسرت داد و ترانههایی از عارف خواند. وقتی نیرالدوله والی خراسان چند گلدان نقره به او هدیه کرد، آنرا به عارف پیشکش نمود، با اینکه عارف مورد غضب والی و دستگاه رضاشاه بود. گشایش رادیو ایران در سال ۱۳۱۹ صدای قمر را به عموم مردم رساند.
سازمان ملل در سی وهفتمین نشست سالانه خود نام قمرالملوک وزیری و مهدی رجبیان را در پرونده سالانه خود ثبت کرد.
5.منیرو روانیپور
منیرو روانیپور (زاده ۲ مرداد ۱۳۳۱،جفره، بوشهر) نویسندهی ایرانی – آمریکایی است. روانیپور از سال ۱۳۶۰ داستاننویسی را شروع کرده است و نخستین کتابش، کنیزو، در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهٔ نازلی، در دورهٔ سوم ۱۳۸۲ جایزهی گلشیری برگزیده شده است.
روانیپور در کلاسهای داستاننویسی با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند. بابک تختی ناشر نشر قصه است و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج است.
او از سال ۲۰۰۶ با خانوادهاش در آمریکا به سر میبرد.
منیرو بهخاطر علاقه به اساطیر و آیینها (بهخصوص آیینهای جنوب ایران) و کاربردشان در داستانهای خود شهرت دارد و اولین رمانش اهل غرق (۱۳۶۹) بهشیوۀ واقعگرایی جادویی نوشته شده و در آن از آیینهای روستای زادگاهش استفاده فراوان کرده است. بخشی دیگری از شهرت این نویسنده بهخاطر حساسیت و حضور فعال او در جریانهای اجتماعی است. اولین مجموعهداستان منیرو روانیپور کنیزو (۱۳۶۸) نام دارد که خودش میگوید: «اگر شاهد آتشزدن شهر نو نبودم کنیزو هرگز نوشته نمیشد.»
داستانها و رمانهای منیرو روانیپور اغلب براساس تجربهها و سفرهای دورودراز او و قدرت تخیلی است که از کودکی با آن دمخور بوده. در نوشتههای او خیلی وقتها تخیل و واقعیت قابلتفکیک نیستند و زندگی در بیشتر داستانهایش در عین واقعیت در جهانی جادویی و سورئال میگذرد. تم اصلی داستانها مبارزه آدمی با ناکامیها و مصائب اجتماعی و طبیعی است، و سرفراز بیرون آمدن از آتش سختیهاست. زنها در داستانهای او نقشی اساسی دارند و در گذر از رنجها زندگی را تغییر میدهند و اغلب آیندهای بهتر میسازند. یکی از ویژگیهای مهم این نویسنده استفاده از امکانات اینترنتی است. او با استفاده از فیسبوک و توییتر و بلاگهای متعدد با خوانندگانش در سراسر دنیا ارتباط برقرار کرده. او در بیشتر کشورهای جهان داستانخوانی و سخنرانی داشته و همچنان به سفر و حضور در مجامع ادبی ادامه میدهد. بسیاری آز آثار او به زبانهای زنده دنیا ترجمه شده و در مجلات معتبر چاپ شدهاند.
روانیپور کارگاه کولیها را از ایران آغاز کرد. بهگفته خودش انتخاب نام کولی به این دلیل بود که آنها جا و مکان مشخصی نداشتند و برای داستانخوانی به رستورانها و کافیشاپهای مختلف میرفتند. پس از نقل مکان به آمریکا فعالیت کارگاه کولیها با جلسات کتابخوانی و کارگاههای نویسندگی داستان کوتاه و خاطرات از سر گرفته شد.
داستانهای بلند
۱۳۶۹ – اهل غرق، ۱۳۶۹ – دل فولاد، ۱۳۷۸ – کولی کنار آتش، ۱۳۹۶ – شبهای شورانگیز،
مجموعه داستان
۱۳۶۷ – کنیزو، ۱۳۶۹ – سن.گهای شیطان، ۱۳۷۲ – سیریا، سیریا، ۱۳۸۰ – زن فرودگاه فرانکفورت، ۱۳۸۱ – نازلی، ۱۳۹۵ – عاشقان عهد عتیق، ۱۳۹۵ – کشتی شکستگان، ۱۳۹۶ – یادداشتهای زن جیوه ای، ۱۴۰۰ – سرخپوست تنها.
مجموعه شعر
۱۳۹۴ – آوازخوان دورهگرد
کودکان
۱۳۵۸- گنجشک و آقای رئیسجمهور، ترانههای کودکان.
6.احمد شاملو
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خانه شماره ۱۳۴ خیابان صفیعلیشاه تهران از پدری بهنام حیدر (که اصالتاً از قریه شاملو در۲۰کیلومتری تبریز بعداز بخش خواجه و از تبار اسماعیل میرزای صفوی) و مادری بهنام کوکب، چشم به جهان گشود و به گفتهٔ شاملو در شعر «من بامدادم سرانجام…» از مجموعه مدایح بیصله مادرش کوکب شاملو، از مهاجران قفقازی بود که طی انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، به همراه خانوادهاش بالاجبار به ایران کوچانده شده بود.
احمد شاملومتخلص به الف. بامداد و الف. صبح، شاعر، فیلمساز، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران بود. شاملو تحصیلات مدرسهای نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از شهری به شهری گسیل میشد، و از همین روی خانوادهاش هرگز نتوانستند مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ بهسبب فعالیتهای سیاسی پایانِ همان تحصیلات نامرتب بود.
شهرت اصلی شاملو بهخاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی که هماکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفادهٔ ایران بهشمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور شناخته میشود. شاملو که هر شاعر آرمانگرا را در نهایت امر یک آنارشیست تام و تمام میانگاشت، در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد؛ اما نخستین بار در شعر «تا شکوفهٔ سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و بهصورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. «نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته فرهنگی سفارت آلمان در تهران برای احمد شاملو ترتیب داده شد.شاملو، گذشته از شعر، فعالیتهایی مطبوعاتی، پژوهشی و ترجمههایی شناختهشده نیز دارد. مجموعهٔ کتاب کوچه او بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران است.بعضی از آثار وی به زبانهای سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی ترجمه شده. او از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال، مشاور فرهنگی سفارت مجارستان بود. شاملو در سینما نیز فعّال بود و برای فیلمسازان نامداری چون ساموئل خاچیکیان و ناصر ملکمطیعی و ایرج قادری فیلمنامه نوشتهاست.
پارهای از شهرت شاملو نیز از نگرش جنجالیاش به شعر و موسیقی کلاسیک و سیاست روز سرچشمه میگیرد: تصحیحِ دیوان حافظ او کمارزش شمرده شد، فردوسی و سعدی را سخت مینکوهید و بعضی از شاعران اروپایی چون فدریکو گارسیا لورکا و پل الوار را میستود، و در اواخر عمر از موسیقی کلاسیک ایرانی بیزاری میجست. در سیاست نیز شیوهای دوگانه داشت: ضدّ حکومت ایران شعر میسرود، و در عین حال مخارج درمانی خود را از سفارت ایران میگرفت.
احمد شاملو پس از یک دورهٔ طولانی بیماری، در تاریخ دو مرداد ۱۳۷۹ درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شدهاست. از سال ۱۳۹۴ به مناسبت بزرگداشت این شاعر، جایزه شعر احمد شاملو راهاندازی شدهاست، مراسم پایانی این رقابت ادبی روز ۲۱ آذر و همزمان با سالروز تولد این شاعر برگزار میشود.
شاملو در سال ۱۳۲۶ در سن بیست و دو سالگی با اشرفالملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. این ازدواج به جدایی میانجامد و شاملو پس از یک دهه در سال ۱۳۳۶ با طوسی حائری ازدواج میکند. دومین ازدواج شاملو، همچون نخستین ازدواج، مدت زیادی دوام نمیآورد و چهار سال بعد در ۱۳۴۰ از همسر دوم خود نیز جدا میشود. اما سومین و آخرین پیوند زناشویی شاملو با آیدا، در سال ۱۳۴۳ بود که تا پایان عمر خود، عاشقانه با او زیست.
نقش آیدا در زندگی شاملو
شاملو در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ با آیدا سرکیسیان (ریتا آتانث سرکیسیان) آشنا میشود. این آشنایی تأثیر بسیاری بر زندگی او دارد و نقطهٔ عطفی در زندگی او محسوب میشود. در این سالها شاملو در توقف کامل آفرینش هنری به سر میبرد و تحت تأثیر این آشنایی شعرهای مجموعهٔ آیدا: درخت و خنجر و خاطره! و آیدا در آینه را میسراید. او دربارهٔ اثر آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت: «هر چه مینویسم برای اوست و به خاطر او… من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکردهبودم پیدا کردم».
شاملو درهمین سال دو مجموعه شعر به نامهای آیدا در آینه و لحظهها و همیشه را منتشر میکند و سال بعد نیز مجموعهای به نام آیدا: درخت و خنجر و خاطره! منتشر میشود و در سال ۱۳۴۵ برای سومینبار تحقیق و گردآوری کتاب کوچه را آغاز میکند و برنامهٔ قصههای مادربزرگ را برای بخش برنامههای کودک تلویزیون ملی ایران تهیه میکند.
7. عباس معروفی
عباس معروفی رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر، ناشر و روزنامهنگار معاصر ایرانی مقیم آلمان است.او فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دهه شصت با چاپ رمان سمفونی مردگان در عرصه ادبیات ایران به شهرت رسید.
عباس معروفی به سال ۱۳۳۶ خورشیدی در تهران (بازارچه نایب السلطنه) متولد شد. دیپلمه ریاضی از دبیرستان مروی، و فارغالتحصیل هنرهای زیبای تهران در رشته ادبیات دراماتیک است و حدود یازده سال معلم ادبیات در دبیرستانهای هدف و خوارزمی تهران بودهاست.
نخستین مجموعه داستان او با نام «روبهروی آفتاب» در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر شد. پیش و پس از آن نیز داستانهای او در برخی مطبوعات به چاپ میرسید اما با انتشار «سمفونی مردگان» بود که نامش بهعنوان نویسنده تثبیت شد.
در سال ۱۳۶۶ به عنوان مدیر اجراهای صحنهای، مدیر ارکستر سمفونیک تهران، و مدیر روابط عمومی (سه سال و نیم) بیش از ۵۰۰ کنسرت موسیقی از هنرمندان مختلف کشور به اجرا درآورد که از تلاشهای شبانهروزی اوست. مجلهٔ موسیقی «آهنگ» نیز به سردبیری او در همین دوران انتشار یافت.
در سال ۱۳۶۹ مجله ادبی «گردون» را پایهگذاری کرد و سردبیری آنرا برعهده گرفت و بهطور جدی به کار مطبوعات ادبی روی آورد. در سال ۱۳۶۹ جلسات سومین دورهٔ کانون نویسندگان ایران آغاز شد و در سال ۱۳۷۳ به انتشار متن «ما نویسندهایم» انجامید.
معروفی در پی توقیف «گردون» ناگزیر به ترک وطن شد. او به پاکستان و سپس به آلمان رفت و مدتی از بورس «خانه هاینریش بل» بهره گرفت؛ و یک سال هم بهعنوان مدیر در آن خانه کار کرد. پس از آن برای گذران زندگی دست به کارهای مختلف زد؛ مدتی بهعنوان مدیر شبانه یک هتل کار کرد و آنگاه «خانه هنر و ادبیات هدایت» بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در خیابان کانت برلین، بنیاد نهاد و به کار کتابفروشی مشغول شد؛ و کلاسهای داستاننویسی خود را نیز در همان محل تشکیل داد. چاپخانه و نشر گردون هم در همین مکان برقرار است که تاکنون بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان تبعیدی و آثار ممنوع در ایران را منتشر کردهاست.
او همچنین بنیانگذار سه جایزه ادبی قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان است.
رمان:
سمفونی مردگان (۱۳۶۸)، سال بلوا (۱۳۷۱) ، پیکر فرهاد (۱۳۸۱)، فریدون سه پسر داشت (۱۳۸۲)، ذوب شده (۱۳۸۸)، تماما مخصوص (۱۳۸۹)، نام تمام مردگان یحیاست (۱۳۹۷)
مجموعه داستان:
روبهروی آفتاب (۱۳۵۹)، آخرین نسل برتر (۱۳۶۵)، عطر یاس (۱۳۷۱)،
دریاروندگان جزیره آبیتر (۱۳۸۲)، شاهزاده برهنه (۱۳۹۷)، چرخ گردون با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)، کتاب دوم با گلریز عباس پور (۲۰۱۵)
نمایشنامه:
تا کجا با منی (۶۲–۱۳۶۱)، ورگ (۱۳۶۵)، دلی بای و آهو (۱۳۶۶)، آونگ خاطرههای ما (سه نمایشنامه) (۱۳۸۲)، آن شصت نفر،آن شصت هزار (۱۳۶۱)
و خدا گاو را آفرید (۱۳۹۷.)
شعر:
نامههای عاشقانه و منظومه عینالقضات و عشق (۲۰۱۱)، چهل ساله تر از پیامبر (۲۰۱۸)،مقالات، اینسو وآنسوی متن (تجربهها و تکنیکهای ادبیات داستانی) (۲۰۱۲).
مجله:
مجله موسیقی آهنگ، مجله ادبی گردون، مجله ادبی آیینه اندیشه در سال ۱۳۷۱ سه شماره چاپ شد و شماره چهارم توقیف شد.
جوایز:
جایزه هلمن هامت (مشترکاً با هوشنگ گلشیری) ۱۹۹۶
جایزه روزنامهنگار آزاده سال، اتحادیه روزنامهنگاران کانادا، ۱۹۹۶
جایزه «بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سور کامپ»، برای رمان سمفونی مردگان ۲۰۰۱
جایزه بنیاد ادبی آرتولد تسوایگ در سال ۲۰۰۲