«به خاطر یک پیاله چای» داستان یک نویسنده

هفت گرد– «به خاطر یک پیاله چای» نوشته ساناز سیداصفهانی داستان غمزه، نویسندهای شهریست که برای رهایی از هیاهوی روزمره، به روستا پناه میبرد و در سکوت قالیبافی آرام میگیرد. اما با ورود مردی صاحب گله اسب – که با زبان نرم و نگاهی از بالا، نقشهای دلخواه قالی را سفارش میدهد – همهچیز تغییر میکند؛ این آغازیست برای رابطهای نابرابر، با تحقیر پنهان و حذف تدریجی هویت زنانه. غمزه برای او میبافد، مینویسد، شعر میخواند… اما مرد نه پاسخی میدهد، نه حتی برای یک پیاله چای دعوتش میکند. با او مثل دست پایین و مثل هیچکس رفتار میشود و در برابر پولدارهای اسبدار و طبقه خودی، غمزه نه دیده میشود، نه به رسمیت شناخته میشود.
درست همینجاست که ویرانی آغاز میشود. نادیدهگرفتن انسان، انکار هویت زن، و مرزبندی طبقاتی، همه با لبخندی آرام و رفتاری سرد تزریق میشوند و روان زن حساس، هنرمند، و مستقل را تا مرز نابودی پیش میبرند. در شب یلدا، غمزه کابوسی میبیند. خود را اسبی میبیند در اصطبل همان مزدک خان و نعل داغی که بر سینهاش کوبیده میشود…
«بهخاطر یک پیاله چای» هشتمین کتاب این نویسنده است که اخیراً توسط نشر آفتابکاران عرضه شده است.



