هفت حسی که تجربه کردهایم اما نام آنها را نمیدانیم!
ما بهعنوان انسان، تنها محدود به حواس پنجگانه نمیشویم. حواس پنجگانه امکان برقراری ارتباط با دنیای بیرون را برای ما فراهم میکنند، اما داستان ما به اینجا ختم نمیشود.
به گزارش هفتگرد، ما درونی پر تب و تاب داریم و چندین و چند حس گوناگون که در مکانها و زمانهای خاص در ارتباط با افراد یا اشیا، ما را درگیر خود میکنند، حسهایی که در بسیاری از موارد نمیتوانیم آنها را با دیگران در میان بگذاریم. این حسها بر خلاف مثلا حس لامسه نیست که وقتی دچار سوختگی میشود، باعث شود فریادمان به آسمان برود. این حسها گاهی تا ابد در درونمان میمانند و ما یا نمیتوانیم یا نمیخواهیم آنها را با کسی در میان بگذاریم. این حسها چه هستند؟
۱.LIMINA
به احساس انتظاری گفته می شود که در فرودگاهها و ایستگاههای قطار تجربه میکنیم، به معنی عمیقش یعنی«انتظار به همراه دلتنگی»
۲.KAIRO SCLEROSIS
به احساسی گفته میشود که در لحظههای خوبمان داریم و نمیخواهیم هیچوقت آن لحظهها تمام شوند، یا میخواهیم برگردیم و چندینبار آن لحظهها را زندگی کنیم.
۳.ANEMOIA
این حس، حس عجیبی است! به احساس دلتنگی گفته میشود که نسبت به زمان یا دوره یا شخصی داریم که هیچوقت آنرا و یا او را ندیده و تجربه نکردهایم یا حتی آرزویش را هم نداشتهایم!
۴.MIMEOMIA
این حس، چندان خوشایند نیست! احساس بدی است که هنگام انجام دادن یا تاییدکردن یک کار کلیشهای (آنهم به اجبار) دچارش میشویم.
5. GNOSSIENNE
حس شناخت کم نسبت به کسانی است که از قضا مدت زیادی است با آنها در رفت و آمدیم، بهعبارتی آن افراد، گویا یک زندگی درونی پیچیده دارند که ما یا اصلا دربارهاش نمیدانیم یا خیلی کم میدانیم و همیشه دو اشتیاق کشف آنها را داریم.
۶. CHRYSALHSM
نوعی حس امنیت و راحتی و آرامش است که آنرا فقط وقتی در خانه هستیم، احساس می کنیم. مثلا وقتی بیرون هوا توفانی است و رعد و برق می غرد و طبیعت خشمگین است، این احساس امنیت و راحتی و گرما به ما دست میدهد.
۷.HEIMWEH
به احساس دوری از عزیزانمان گفته میشود، آنجایی که بهخاطر دور بودن از آنها به ما احساس غربت و غریبگی دست میدهد. نوعی حس بیکسی، انگار که گویی در جهان تنها هستیم چون از عزیزانمان دوریم.